« L’INTERNATIONNALISTE »

 

سال 2008 نشان دهنده چرخشی در مناسبات چند قطبی است

بحران اقتصادی کنونی بسادگی مرتفع نمیشود. این بحران بیشتر به یک طوفان وحشتناک شباهت دارد.

 

بحران کم درمان بانکی ، مشکلات اقتصادی شرکت ها و موسسات صنعتی همچنان رجال سیاسی را به گیجی دچار میکنند.سرنوشت بنگاههای ملکی ، کارخانه های اتوموبیل سازی و ذوب آهن دچار سرگردانی هستند.

پیش بینی میشود که اوضاع اقتصادی جهان برای سال آینده همچنان دردسر زاست. امریکا، سراسر اروپا، و حتی کشورهای نوبرخاسته ی چین و هند تهدید میشوند.

سرنوشت سیاست های جهانی روز بروز تاریک تر جلوه میکند

امریکا ، که تا چندی پیش معالج و ناجی کشورهای دیگر بود ، خودش در شرایط فعلی دچار بیماری مشکوک العلاج گردیده است.

اروپا تلاش میکند که جای خود را باز کند و آنرا  محفوظ بدارد

کشورهای نفت خیز، نمیدانند چگونه خواهند توانست از منابع خود بهره برداری کنند.

تئوری های گذشته ، در باره پیروزی سیستم سرمایه داری، درمعرض یپشامدهای تازه ای واقع شده اند.

اروپا ، می تلاشد که به مقام  یک امپریالیسم جهانی نایل گردد.

آری سیستم سرمایه داری دچار این سرنوشت شده است که،  بایستی ، در صدد برآید تا هرچه را درگذشته ساخته تخریب نماید. ولی آیا همه ی این وقایع نشان میدهند که راه معالجه بیماری سیاسی و اقتصادی جهان،  سیستم کمونیستی است؟

بحران 1929،  که درواقع نخستین  لرزش سیستم اقتصادی عصر را ببار  آورد، بروز راه حل سرمایه داری دولتی را پیش آورد. تقویت و عمران سیستم اسلحه سازی جهان را بیش از پیش پی ریزی کرد. بروز سیستم هائی نظیر استالی نیسم روسیه شوروی و فاشیسم هیتلری آلمانی و دیکتاتودی موسولینی در ایتالیا، مولود همان لرزش اقتصادی بحران1929 بودند.به دنبال انقلاب های 1848 ، 1970 ، 1905 ، 1914 ، و 1917 بود.

جنگ جهانی دوم محصول طبیعی همان تحولات مادی و تئوریکی گذشته بود.

 

بحران فعلی ، نمیتواند صورتی مغایر،  وحتی،   متباعد از بحران 1929 داشته باشد. و به احتمال همان عواقب را به دنبال خواهد داشت. نه ده سال،  شاید،  بعد از مدتی خیلی کوتاه تر.راههای رفع بحران که بوسیله رجال حاکم و مسئول ارائه میشود، میتوانند، ما را با واقعیتی غم انگیز مواجه سازند که همان جنگ سرد و توسعه تسلیحات است که، الزاما و منطقا،  به ایجاد جنگهای جدید و مخوف آینده میتواند منجر شود.

کمک بخش دولتی،  برای رفع بحران،  یک روش سوسیالیستی است که  میکوشد همسنگ یا شبیه سرمایه داری دولتی باشد. این گرایش،  زیر  چهره های متفاوت مسئله روز، به صورتهای  استالی نیسم، هیتلریسم، موسی لی نیسم ایتالیائی، دموکراسی امریکا، فرانسه و بریتانیای کبیر پدیدار شده اند.

 

در شرایط فعلی اقتصاد و در نتیجه صورت سیاسی حاکم ، میتوان گفت که «نظریه ابرقدرتی امریکا»، فاقد معنای مادی و عینی است.

پیدایش قدرت های اقتصادی جدید : چین، هند، ونیز نیروهای انرژتیکی روسیه و ایران، در تقطیب قدرت سیاسی جهان نقشی فاحش دارند.

در سال1945 ، ایالات متحده امریکا ، قدرتی بی رقیب بود.

امروز همان کشور بزرگترین بدهکار جهان است.

 

داوید کالئو، استاد دانشگاه جون هوپکینگ ، معتقد است که در بیست سال گذشته ، امریکامحبوس تخیلات  سیاسی مشکوک بودیعنی ایالات متحده امریکا، خود را درموقعیت متفوق،  در جهانی یک قطبی،  میدانست.

 

پس از جنگ سیاست روزولت بسوی سیستم دفاعی در برابر شوروی ، متوجه شد. و کار به یک  سسستم دوقطبی قدرت تبدیل شد که جهان را در اختیار داشتند.

با امحای اتحاد شوروی، در سال 1991، نظریه تک قطبی سال 1945،  قوه گرفت. حتی قدرت امریکا از نظر افتصادی بیش از قدرت نظامی اش  پیروزی داشت.

 

ولی ، امروز جهان،  بیش از پیش،  از نظر قدرت اقتصادی تجزیه شده است. واشنگتن باید خود را با اوضاع جدید وفق دهد. حتی، میتوان گفت که دوران دوقطبی،  نیز،  نوعی انحراف از واقعیت بوده است. در آن  زمان، دوقدرت موجود اوضاع خاصی داشتند.وخامت میان شوروی و چین از یکسوو امریکا واروپا از سوی دیگر این حقیقت را بخوبی نشان میدهد.

اروپا مخصوصا در تشکیلات بازار مشترک رقیب اقتصادی امریکا شده بود. در واقع به عقیده« کالئو» بایستی دوران جنگ سرد را در کادر سه قطبی پذیرفت.یعنی میان امریکا ،  شوروی و بازار مشترک ونه در تراز دوقطبی !

 

در سالهای بعد، سیستم بین المللی باز هم وسیع تر شد. پیدایش ژاپن در سالهای هفتادو سپس چین و سپس هند.

با وجود این گرایشها،  تراز جهانی در پایان جنگ سرد، خیلی چند قطبی تر از آن است که تصور میشود.

آیا میتوان تصور کرد که همان اوضاع «برتون وودس*» بصورت جدیدی در حال تولید است؟

آیا بدون یک جنگ میتوان به صلح دست یافت؟ آیا درست است که امریکا در شرایط فعلی باخته است و حتی دارای نیروی باز نگری و بحث با متحدان خود را ندارد؟ آیا درست است که امروزه در شمار برندگان است؟ ایالات متحده امریکا، میتواند،  بدون قبول شرایط پیشنهادی آسیا،  بدهی خود را ادا کنند؟ در این جا باید مسئله رابطه میان طلبکار و بدهکار بمیان آید.

آری ، چنین است بحران عام و جهانشمولی ، که در 2008 میان چند قطبی ها مطرح شده است؟

باید در انتظار بحران هائی دیگر و حتی جنگهائی دیگر بود.

 

کنفرانس مالی بین المللی که در برتون وود  **    

در ایالات متحده بوسیله نمایند گان 44 دولت متخاصم علیه محور تشکیل گردید.

هدف اصلی  این کنفرانس پایه گذاری یک سیستم پولی واحد جهانی،  بر اساس تبدیل پولی،   بود.یعنی  این تلاش عبارت بود از یافتن راه جلوگیری از بروز بازگشت پراتیک بین دوجنگ؟ یعنی

افت ارزش زنجیره ای و بالارفتن سد های گمرکی  علیه تبدیل پولی.

و نیز قرار بود که به  کشورهای آسیب دیده از جنگ،   کمک و قرضه های  دراز مدت،  برای نجات سیستم مالی ، داده  شود.

سرانجام موافقت شد که صندوق  بین اللملی و بانک بین اللملی برای عمران وبازسازی تشکیل و بوجود آید.

 

(Lotta comunista,  novembre 2008)

 

 

Bretton woods*

(Conférence de 1/22 juillet 1944)

                  (New hampshirre)