در راه تقطيع ايران

 

روزنامه انترنانسيوناليست به نقل از «لوتا کمونيستا»

درصفحه هفتم روزنامه شماره 87 ماه  مه2007

 

در مقاله اي که تحت  عنوان : « ملل و طوايف وقبايل عشاير»،  به اوضاع ايران اختصاص داده است تاريخچه ملي گرائي ايران را با پيدايش رضاشاه مطرح ساخته وپيدايش و جريان  ناسيوناليسم ايران را توضيح ميدهد.

ميدانيم که درجنگ جهاني دوم استان آذربايجان با حزب دمکرات براي مدتي استقلال داخلي يافت. که از نظر سياسي،  بيشترمورد استفاده سيستم سوسياليستي شوروي قرار داشت.و نيز ميدانيم که گاهگاه هر آنجا که منافع محافل سرمايه داري و امپرياليستي ايجاب ميکند، سرو صداي خود مختاري هائي از ترک و عرب و کرد و بلوچ و ساير اقشار عشيره اي و طوايفي مطرح ميگردد.

بديهيست افراد آن قبايل که معمولاً داراي احساسات عشيره اي و قومي هستند به گرد هم  آئي هائي مبادرت ميکنند. ولي تا کنون همه جا اقوام ايراني به ايران پاي بند بوده اند.حادثه آدربايجان بهترين دليل حمّيت قومي و ميهني ايران  زمين  است. اگر هم براي مدتي آذربايجان از ايران جدا ماند به دليل جنبش سياسي جهاني سوسياليستي بود که همه هدفي همسان داشتند. اين احساس ميهني« ايران فلاتي»، چنان قوي است که شورويها نتوانستند و يا شايد نخواستند استان آذربايجان به قسمت شوروي ملحق گردد و خود مردم آذربايجان وطن پرستانه قيام کردند و به ايران سرزمين مادر پيوستند. معمولاً اين حادثه ميبايستي براي توطئه گران امپرياليستي درسي باشد که گويا برخي سياستمداران خارجي بدان توجه نميکنند

در روزنامه نامبرده مطالبي از سياست امپرياليستي امريکا در مواجه با استقلال طلبي  اير ان  نگاشته شده که خلاصه اي از آن براي نمونه آورده ميشود. خواننده نا گهان متوجه خواهد شد که سرچشمه  برخي سرو صدا ها که بوسيله گروهک هائي گمراه(يا ا جير)،  گهگاه،  رونق ميگيرند ناشي از چه محافلي است و اين  رهروان گمشده پوزه  به  چه آخور دارند.

 

پوزه بر هر آخوري شايسته ني

دل ز ايران بر نکن  بايسته ني

ملت ما زنده ماند تا ابد

کن فداي کشورت روح و جسد

از مسلمان و نصارا وز يهود

ترک و کردوديگران بود و نبود

ما همه چون برگ و گل بر شاخسار

ريشه اي داريم در اين روزگار


 

 

Nations et ethnies dans l’Iran moderne

L’internationaliste

N° : 87

Page : 7

Mai 2007

 

 

 

 

[Le thème de l’utilisation des tendances centrifuges des minorités nationales, en l’occurrence même au nom de l’autodétermination, ne semble pas être passé de mode dans les métropoles impérialistes. Récemment, EDWARD LUTTWAK, consultant du National Security Council de Washington, a écrit : «  Vu de l’intérieur, l’Iran n’est pas la puissance formidable qui apparaît de l’extérieur. L’issu naturelle de l’agrandissement des divisions ethniques est le morcellement du pays[…] Comme dans le cas de l’URSS, il existe une alternative meilleure à la détente avec un régime répulsif ». C’est dans les cordes de « la meilleure tradition wilsonienne de la politique extérieure américaine », poursuit Luttwak, d’encourager et d’aider « les forces de libération nationale en Iran ».

Une série de récente tensions dans la province du Sistan – o – Balouchestan, à la frontière avec le Pakistan, explicitement soutenues par Washington, semblerait révéler un usage limité de la carte ethnique dans le cadre de la confrontation entre les État – Unies et l’Iran.]

 

 

{مبحث بکاربري گرايش هاي گريز از مرکز اقليت هاي ملي، گاه حتي بنام خود مختاري،  براي محافل امپرياليستي ، خارج از مد و مسئله  روز بنظر نميآيد. اخيراً ،

 «ادوارد لوتواک»

»Edward luttwak«

 

، مشاور شوراي امنيت ملي واشنگتن، چنين نوشت : « با نگرش از درون،  ايران آن چنان قدرت پرتواني نيست که در خارج ، جلوه گر است.نتيجه طبيعي گسترش تقسيمات قومي قطعه قطعه شدن کشور است(...) در ايران نيز همانند شوروي، براي مواجه با وخامت يک رژيم متعرض راه حل بهتري وجود دارد.»  ادوارد لوتواک ادامه ميدهد که در زنجيره «بهترين سنت ويلسوني سياست خارجي امريکا»، بايد نيروهاي آزادي بخش ملي در ايران تشويق  و حمايت گردند.

مشاهده رشته اي از وخامت هاي استان سيستان و بلوچستان ، در مرز پاکستان، که علناً مورد حمايت واشنگتن ميباشد،  نشان دهنده استعمال برنامه قومي در ضابطه و رابطه  سرشاخ شدن امريکا و ايران است.}

 

 

  

 



Association Culturelle et Artistique Franco Iranienne  ACAFI (Association loi 1901)

rouhollahabbassi@yahoo.fr

Dernière mise à jour le : 31 ãì 2008.