تصادف و ضرورت

 

از ژاک مونو

 

ترجمه آکافی

 

زیست شناسی، در جرگه دانشها،  مقامی دارد که هم حاشیه ایست و هم مرکزی

حاشیه ای از این نظر که دنیای زنده فقط جزء خیلی  ناچیز و خیلی « ویژه»ای از جهان شناخته شده را تشکیل میدهد ، بدان معنا که بنظر نمیاید (بعید است)مطالعه موجودات زنده بتواند هرگز قوانین حاکم در خارج از بیوسفر (محیط زیست) را افشا کند.

ولی اگر ادعای نهائی علوم جامع، به اعتقاد من ، تنویرمناسبات انسان با جهان باشد، در آنصورت بایستی برای بیولوژی مقامی مرکزی شناخته شود، زیرا بیولوژی (زیستشناسی)، در جرگه جمیع علوم) دارای این ویژگی است که هدفش تلاش در راه ورود مستقیم به قلب رشته ای از مشکلات است  مشکلاتی که باید، الزاما ، قبل از امکان ارائه  طرح مشکل «طبیعت بشری»، به زبانی غیر از زبان متافیزیکی ، حل  شده  باشند.

بدین جهت زیست شناسی ، برای بشر، پر معناترین علم در میان کلیه علوم است. دانشی است که بدون شک، از  طریق نظریه تکامل، در تشکیل اندیشه مدرن بیش از هر دانش دیگر نقش  و اثر داشته و موجب دگرگونی ژرفی در تمام زمینه های علمی : فلسفی، دینی، وسیاسی،بوده است.

 معذالک، با وجود اعتماد تامی که در پایان قرن نوزدهم نسبت  به صحت پدیده شناسی نظریه تکامل،ابراز میشد، این نظریه ،  تا لحظه ی تدوین نظریه فیزیکی توارث ، معلق مانده بود. حتی تا سی سال پیش سی سال پیش، با وجود پیشرفت های  ژنتیکی کلاسیک امید نیل بدان خواب و خیال حساب میشد.

معذالک امروزه تا پیدایش نظریه مولکولی «کد ژنتیکی» این خواب تحقق یافت.

منظورم در اینجا «نظریه کد ژنتیکی » به معنای وسیع کلمه است، که بایستی نه  فقط مفاهیم مربوط به ساختار شیمیائی ماده موروثی و استخبار محمول در آن ، بلکه حتی مکانیسم های مولکولی بیانی ، مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی این استخبار بدان افزوده شود.

با این تعریف، نظریه کد ژنتیکی اصل بنیادی بیولوژیکی را تشکیل میدهد. بدیهیست این بدان معنا نیست که ساختارها ونقوش«وظایف» پیچیده ارگانیسم ها بتوانند از نظریه مذکور منتج گردند و حتی بدان معنانیست که بتوانند همیشه در مقیاس مولکولی مستقیما قابل تجزیه باشند.(نمیتوان سراسر شیمی را بکمک نظریه کوانتیک که بدون شک پایه عام آن را تشکیل میدهد، نه پیش گوئی، کردو نه حل نمود.)

ولی اگر نظریه مولکولی کد نتواند امروزه(وهرگز نخواهد توانست)، سراسر بیوسفر را پیش گوئی کند یا حل کند، این نظریه از هم اکنون یک تئوری عام سیستم های (منظومه های )حیاتی را تشکیل میدهد. تا لحظه بروز بیولوژی مولکولی هیچ چیزی همسان این نظر، در معرفت علمی گذشته وجود نداشته است.. «راز حیات» در آن شرایط اساسا غیر قابل دسترسی بود. امروزه پرده حجاب این راز(سر) در مقیاس بزرگی برداشته شده است

این حادثه بزرگ، ظاهرا می بایستی ، از لحظه ای که ، معنای عام بردنظریه ، مورد درک و تکریم کسانی غیر از متخصصان محض قرار گرفت ، دراندیشه معاصر ، وزنی ثقیل داشته میبوده است.امید است که راه جوئی حاضر بتواند در این راه سهمی ایفا کند.

در این راه فراتر و بیش از نفس مفاهیم بیولوژی «صورت » [فرمول بندی و تدوین آن] مدرن، ، کوشیده ام این صورت ها را مشخص سازم ونیز مناسبات منطقی آنها را با سایر

زمینه های اندیشه ، روشن کنم.

امروزه برای رجل علمی بکار بری واژه «فلسفه » ، حتی «طبیعی» ، در عنوان (یا عنوان فرعی) ی  یک اثر دور از احتیاط است

مسلم است که این کار با بدبینی رجال علمی مواجه میشود و نیز برای فلاسفه پذیرشی تلویحی و تعارفی دارد..

من در این کار پوزشی دارم  که آنرا موجه می نمایاند:

امروزه بیش از همیشه بر رجال علمی است که تخصص های خود را ،« در مجموعه فرهنگ جدید، بیندیشند» و این ، بمنظور غنی ساختن نه تنها شناختهای فنی مهم خود بلکه هم چنین اندیشه های منتجه و زاده  از علومشان ، که باوردارند از نظر انسانی پرمعناست. حتی نبوغ توجه و نگری جدید(که برای نظرعلمی همیشگی است)میتواندغالبا نوری جدیدبر مسائل قبلی و کهن بپاشد.

 

البته در این راه باید از هرگونه اختلاط و اختلالی میان اندیشه های ملهم از علوم و خود علوم احتراز کرد, و نیز میبایستی ، بدون تردید ، برای تنویرو آشکار ساختن معنای تام ، به حد مجاز نتایج حاصل از علوم رسید. کاری که بسی دشوار است. من مدعی نیستم که در کار خود دچار اشتباه نشده  باشم. بگوئیم که بخش دقیقا بیولوژیک جویش حاضر  بهیچوجه اصالت ندارد.من بجز تلخیص مفاهیمی که در علوم معاصر بشناخت رسمی رسیده اند، کاری نکرده ام. اهمیت نسبی که به برخی توضیحات و گسترش ها، مثلا گزینش نمونه ها (مثال ها)ی پیشنهاد شده، داده ام گرایش های شخصی مرا منعکس میسازند. فصول مهمی از بیولوژی حتی مذکور نیستند. تکرار کنم که این جویش ابدا مدعی نیست که بیولوژی تام را مطرح کند ولی میکوشد که شیره و عصاره  نظریه مولکولی کد را به کشد. البته من مسئول تعمیم های ایدئولوژیکی در خورقدرت استنتاجی خود هستم. ولی گمان نمیکنم وقتی که ادعا میکنم که  این تفسیرها تا روزی که از قلمرو مبحث نقدی در مبانی علمی واصول منطقی آن ، خارج نشده اند موردپذیرش اکثر زیست شناسان معاصر خواهند بود، اشتباه کرده باشم. در این مسیر، ناگزیرم که مسئولیت گسترش ها و توضیحات مربوط به اخلاق ، اگر نگویم سیاست، که نخواستم از آنها احتراز داشته باشم، قبول کنم. هرچند کاری پر دست انداز بوده باشد و یا ساده لوحانه بنظر آید یا علیرغم خواست خودم  خیلی خودستایانه باشد:

تواضع شایسته عالم است ولی نه ایده هائی که در او معجونند و که باید از آنها دفاع کند. در این مقال نیز اعتماد و اطمینان دارم که موافقت برخی از زیست شناسان معاصررا که آثارشان شایسته تکریمند داشته باشم.

تقاضای بخشش از بیولوژیست هائی دارم برای برخی توضیحات و گسترش هائی که ممکن است خستگی آور باشند و نیز از غیر بیولوژیست ها برای خشکی بیان برخی مفاهیم «غیر بیولیوژیکی »، و اجتناب ناپذییر. ضمائم کتاب میتوانند به بعضی از خوانندگان این اثردررفع مشکلات کمک کنند. ولی اصرار میکنم که قرائت این ضمائم برای کسیکه نخواهد مستقیما با واقعیات شیمیائی بیولوژي رو برو شود، هیچ ضرورتی ندارد.

این جویش بر اساس یکرشته سخنرانی است

  (robins lecture)

 

که در سال 1969 در کولژ پومونا در کالیفرنی ایراد شده است.

از مقامات کولژ که به این جانب امکان دادند که دربرابر مجمعی از جوانان فعال ، برخی از مباحثی را که مدتها موضوع بحث و تفکر بودند ولی موضوع آموزش نبودند گسترش

دهم  ونیز همان مباحث موضوع سخنرانی من درسال

1969 -  1970

در

کولژ دو فرانس بود

 

کولژدو فرانس موسسه ذیقیمتی است که امکان میدهد اعضای آن گاه از حد برنامه اجرائی تجاوز کنند. تشکر از گیوم بوده و فرانسوای اول باد.

 

Clos saint  - jacques

Avril 1970


 

 

در باره اشیاء عجیب

 

تشخییص میان اشیاء مصنوعی و اشیاء طبیعی بنظر هر کدام از ما چیزی آنی و بدون اشکال میاید.

صخره ، کوهستان، رودخاه، یا ابراشیاء طبیعی هستند . یک چاقو ، یک دستمال، یک اتو مبیل اشیاء مصنوعی و کاردستی میباشند.

اگر این نحوه داوری هارا مورد تجزیه قراردهیم ملاحظه خواهد شد که معذالک آنی و عینی نمیباشند. ما میدانیم که چاقو بوسیله انسان  بمنظورخاصی، طراحی وساخته شده است. مورد استعمال و قصد ایجاد آن منوط به نحوه استعمال و مصرفیست که قبل از تولید و تشکل آن مورد نظر بوده است..

ولی در باره جریان رودخانه یا وجود تخته سنگ. که میدانیم یا تصور میکنیم  که ساخت و مورد استعمال آنها به اراده و میل آزادانه نیروهای فیزیکی که ما نمیتوانیم هیچگونه « پیشطرحی» را به آنها استناد دهیم چنین بحث و قضاوتی باشیم : جایز نیست. البته اگر لااقل ما پوستولای اساسی متد علمی را بپزیریم

 

«یعنی طبیعت عینی است و نه پیش مطروحه».

 

پس ما بدلیل  مراجعه به فعالیت خودمان، که آگاهانه و پیش مطروحه است ، (زیرا ما خودمان نیز سازنده کارهای دستی هستیم ) ، که قضاوت میکنیم یک شئء مفروض  طبیعی است یا مصنوعی.

آیا میتوان با معیار های عینی و عام (کلی) خصایص اشیاء مصنوعی ی مولودفعالیتی پیشمطروحه آگاه را ، در مواجه با اشیاء طبیعیئ منتج ازبازی بیهدف (یا تصادفی) نیروهای فیزیکی تعریف و تحدید کرد..؟

چنین برنامه ای ممکن است بتواندموارد استعمال هائی بسی سودمند پیداکند.فرض کنیم یک کشتی فضا پیمائی بخواهد در آینده بر روی کره زهره و مریخ بنشیند؛ چه پرسشی جالب تر از اینکه دانسته شود آیا همسایگان ما در ادوارگذشته بوسیله موجوداتی باهوش  مسکون بوده که قادر به فعالیت آینده طراحی بوده باشند؟

 

 

 



Association Culturelle et Artistique Franco Iranienne  ACAFI (Association loi 1901)

rouhollahabbassi@yahoo.fr

Dernière mise à jour le : 31 ãì 2008.