گاهنامۀ هنر و مبارزه

 

 

تنها آنان که بر خاک افتادند خاتمۀ جنگ را دیدند(افلاتون)........................................................................    

  

22 سپتامبر 2010

http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com/

 

پیشگفتار:

پیش از این مقالۀ میشل شوسودوسکی را در سه بخش منتشر کرده بودیم، در این جا «سومین جنگ جهانی آماده می شود: هدف، ایران» و «آیا آمریکا برای هلوکاست هسته ای طرح ریزی کرده است» و «جنگ اتمی علیه ایرن» را در یک نسخۀ کامل منتشر می کنیم.

از رضا بی شتاب به خاطر خوانش و تصحیحاتش برای متن فارسی کمال سپاسگذاری را دارم.

 

فهرست

1) در آستانۀ سومین جنگ جهانی، هدف: ایران

2) یا واشینگتن برای هلوکاست هسته ای طرح ریزی کرده است؟

3) جنگ اتمی علیه ایران

 

در آستانۀ سومین جنگ جهانی، هدف : ایران

جنگ سیاره ای

 

نویسنده:  میشل شوسودوسکی

 

مترجم : حمید محوی

 

par Michel Chossudovsky

 

Mondialisation.ca, Le 29 aout 2010

 

بشریت به سوی چهار راه حطرناکی کشیده شده است : تدارک جنگ علیه ایران تا مرحلۀ حادی پیش رفته است و سامانه های جنگی با تکنولوژی پیشرفته، به انضمام کلاهک های اتمی در آرایش رزمی کاملا  گسترده شده اند.

طرح این ماجراجویی نظامی از اواسط  سال 1990 روی میز پنتاگون است. اوّل عراق، بعد ایران، این موضوع را می توانیم  در یکی از پرونده های مرکز فرماندهی ایالات متحده که از حالت سرّی بیرون آمد به روشنی مشاهده کنیم.

فرایند اوج گیری جزئی از همین  طرح نظامی است. در حالی که ایران با سوریه و لبنان هدف بعدی را تشکیل می دهد، این آرایش استراتژیک  نظامی در عین حال کرۀ شمالی، چین و روسیه را نیز تهدید می کند.

از سال 2005 ، ایالات متحده و یارانش به انضمام کشورهای عضو پیمان آتلانتیک، ناتو و اسرائیل به پایگاه های وسیع  ذخیرۀ سلاح ها و سامانه های نظامی پیشرفته تبدیل شدند. سامانه های پدافند هوایی ایالات متحده، کشورهای عضو پیمان ناتو و اسرائیل کاملا مستقر و آماده شده اند.

چنین اقداماتی با همکاری پنتاگون، ناتو و ارتش اسرائیل، و با شرکت فعال نظامی چندین کشور غیر عضو در پیمان ناتو  از جمله کشورهای عربی که در خط اوّل قرار دارند(اعضای گفتگوی مدیترانه که عبارتند از الجزایر، مصر، اسرائیل، اردن، موریتانی، مراکش، تونس، و به همکاری اتحادیۀ استانبول) : عربستان سعودی، ژاپن، کرۀ جنوبی، هند، اندونزی، سنگاپور، و بین کشورهای دیگر از استرالیا نیز می توانیم نام ببریم. (28 کشور عضو ناتو هستند. افزون بر آن 21 کشور دیگر  اعضای شورای همکاری اروپا-آتلانتیک، و ده کشور عربی به علاوه اسرائیل گفتگوی مدیترانه و اتحادیۀ استانبول را تشکیل می دهند.)

نقش مصر، کشورهای خلیج و عربستان سعودی (در بطن اتحاد نظامی در تمام گسترۀ آن) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مصر عبور و مرور کشتی های جنگی و نفتکش ها را در کانال سوئز کنترل می کند، عربستان سعودی و دولت های خلیج ساحل جنوب غربی خلیج فارس، تنگۀ هرمز و خلیج عمان را در اختیار دارند. در آغاز ژوئن، «مصر اجازه داده است که ناو اسرائیلی و یازده ناو آمریکایی  از کانال سوئز عبور کنند [...] و همین پیغام روشنی برای ایران بود. [...]12 ژوئن، نشریات محلی اعلام کردند که عربستان پرواز هواپیماهای اسرائیلی را بر فراز کشورش بلامانع دانسته است [...]»

(Muriel Mirak Weissbach, Israel’s Insane War on Iran Must Be Prevented., Global Research, 31 juillet 2010)

در نظریات نظامی پس از 11 سپتامبر، این آرایش وسیع تجهیزات نظامی به عنوان تمهیدات به اصطلاح «جنگ جهانی علیه تروریسم» تعبیر شد که هدف آن سازمان های تروریستی «غیر دولتی» بودند، به انضمام القاعده و «کشورهایی که از تروریسم حمایت می کنند» که عبارتند از ایران، سوریه، لبنان و سودان.

ایجاد پایگاه های جدید ارتش آمریکا، ذخیرۀ سامانه های سلاح های پیشرفته، به انضمام سلاح های اتمی تاکتیک، و غیره بر اساس دکترین دفاع نظامی پیش گیری کننده به نام «جنگ جهانی علیه تروریسم» تعریف شد.

 

جنگ و بحران اقتصادی

 پیامد حملۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل علیه ایران نتایج سنگینی در بر خواهد داشت. جنگ و بحران اقتصادی در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر هستند. از یک سو، اقتصاد جنگ توسط وال استریت تأمین مالی می شود که به عنوان بستانکار دستگاه اداری آمریکا عمل می کند. سازندگان اسلحه نیز در ایالات متحدۀ آمریکا دریافت کنندۀ قراردادهای بخش تدارکاتی سلاح های پیشرفته به حجم چندین میلیارد دلار برای دپارتمان دفاع هستند. از سوی دیگر، «نبرد نفت» در خاور میانه و در آسیای مرکزی مستقیما برای تأمین منافع شرکت های نفتی انگستان و آمریکا به کار می رود.

ایالات متحدۀ آمریکا و متحدینش «فراخوان جنگ» را در بحرانی ترین رکود اقتصاد جهانی صادر می کنند، بی آن که از مهمترین مصیبت طبیعی تاریخ حرفی بزنیم. زیرا در این واقعۀ تلخ، یکی از بازیگران (بریتیش پترولیوم) در شطرنج ژئوپولیتیک خاور میانه و آسیای مرکزی که پیش از این به نام شرکت نفت ایران و انگلیس شهرت داشت، مسئول این مصیبت طبیعی در خلیج مکزیک است.

تحریف در رسانه های همگانی

در رویارویی با نتایج احتمالی آن چه که به عنوان عملیات «تنبیهی» مطرح می کنند، مستقیما به طرف هدفی که باید بروند می روند، یعنی به طرف نیروگاه های اتمی ایران، و بهتر بگوییم به طرف جنگ تمام عیار علیه ایران می تازند، و افکار عمومی نیز تحت تأثیر تبلیغات رسانه های همگانی به شکل ضمنی به طریق اولی، موافق، بی اعتنا و یا ناآگاه است. با این وجود، تمهیدات جنگی استقرار سلاح های اتمی ساخته شده توسط آمریکا و اسرائیل را در بر می گیرد. تحت چنین شرایطی، تأثیرات ویرانگر جنگ اتمی یا بی اهمیت جلوه داده می شود و یا به شکل خیلی ساده تر، چنین موضوعی را مطرح نمی کنند.

«بحران حقیقی» که جهان بشریت را تهدید می کند، بر اساس گزارشات رسانه ها و دولت ها، جنگ نیست بلکه افزایش دمای سیاره است. رسانه ها در جایی که خبری نیست، بحران می سازند مثل همه گیر شدن آنفولانزای خوکی که تمام «سیاره را به خطر» انداخته بود. با این وجود هیچکس در مورد جنگ اتمی که آمریکایی ها می خواهند به راه بیاندازند ابراز نگرانی نمی کند.

جنگ علیه ایران را در افکار عمومی به عنوان مشکلی بین مشکلات روزمرۀ دیگر جلوه داده اند و هیچ سوء ظنی را بر نمی انگیزد که شاید «مام زمین» به همان اندازه که افزایش دما آن را تهدید می کند به خطر افتاده باشد و در صفحۀ اوّل روزنامه ها دیده نمی شود. از این که جنگ علیه ایران اوج بگیرد و به «جنگ جهانی» بیانجامد در ذهن کسی نمی گنجد.

آئین کشتار و ویرانگری

آلت قتالۀ جهانی در عین حال که به آئین ریشه دار قتل عام و ویرانگری تکیه دارد با فیلم های هالیوودی نیز عمیقا در آمیخته است، البته بی آن که به سریال های جنایی و جنگی اشاره کنیم که در ساعات پر بیننده در شبکه های تلویزیونی پخش می کنند. چنین آئین کشت و کشتاری از سوی پنتاگون و سیا سازماندهی و حمایت می شود و با اختصاص دادن بودجه به تولیدات هالیوود، جهان سینما را به عنوان ابزار تبلیغاتی برای سیاست های جنگ طلبانۀ خود به خدمت می گیرند.

«باب بائر مأمور اسبق سازمان سیا به ما می گوید : «بین سازمان سیا و هالیوود همزیستی عمیقی وجود دارد و در حال حاضر رئیس سابق سازمان سیا، ژرژ تنت برای گفتگو با استودیوهای فیلم سازی در هالیوود به سر می برد.» (1)

ماشین آدم کشی بر اساس ساختار مرکز فرماندهی جنگی  در سطح جهان مستقر شده، و مؤسسات دولتی، رسانه های خصوصی و به همین ترتیب شخصیت های برجسته و روشنفکرانی که به طیف نظم نوین جهان تعلق دارند دائما از آن به عنوان ابزاری بی بدیل و انکار ناپذیر برای صلح و سعادت تمام جهان یاد می کنند، ولی باید دانست که چنین افرادی مستقیما از اتاق های فکری و مؤسسات آموزش استراتژیک واشینگتن بیرون آمده اند.

فرهنگ کشتار و خشونت در بطن روان بشر خانه کرده، و جنگ به عنوان مرحله ای از روندهای اجتماعی عمیقا پذیرفته شده است : به این معنا که باید از وطن دفاع کرد و آن را حفظ و حراست نمود. در دموکراسی غربی تفکری هست که بر اساس آن «خشونت قانونی» را توجیه می کند و از بین بردن اجمالی «تروریست ها» را به عنوان امری ضروری برای امنیت ملی تلقی می کند.

با تکیه به چنین اندیشه ای است که به اصطلاح جامعۀ بین المللی «جنگ بشر دوستانه» به راه می اندازد، و چنین جنگی به هیچ عنوان جنایت کارانه تعبیر نمی شود و طراحان اصلی آن نیز به خاطر حفظ صلح جهانی مدال افتخار و پاداش دریافت می کنند.

و امّا آن چه که در رابطه با ایران جریان دارد، قانونیت مطلق جنگ به نام مفهوم واهی امنیت جهان است.

 

 

حملۀ هوایی «پیش گیرنده»

علیه ایران و جنگ گسترش یابنده

در حال حاضر سه تآتر جنگی مختلف در خاورمیانه و آسیای مرکزی قابل تفکیک است : عراق، اف-پاک (افغانستان و پاکستان) و فلسطین.

 اگر ایران هدف حمله ی هوایی «پیش گیرنده» نیروهای متفقین قرار گیرد، منطقه تماما از ساحل شرق مدیترانه تا مرز غربی چین، پاکستان و افغانستان شعله ور خواهد شد، و این واقعه ای است که احتمالا به سناریوی سوّمین جنگ جهانی خواهد انجامید.

جنگ به لبنان و سوریه گسترش خواهد یافت

اگر طرح حملۀ هوایی به اجرا در آید، بر خلاف آن چه ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو رسما اعلام کرده اند، احتمال بسیار کمی وجود دارد که بمباران تنها به نیروگاه های اتمی ایران محدود شود. به احتمال قوی حملۀ هوایی گسترده خواهد بود و زیربناهای نظامی و غیر نظامی، شبکه های حمل و نقل، کارخانه ها و ساختمان های دولتی را نیز آماج بمباران قرار خواهد داد.

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/wwIIImiddleeast.jpg

 

در مقایسۀ با کل ذخایر نفتی جهان، ایران تقریبا 10% ذخایر را در اختیار دارد و مقام سوم را بعد از عربستان سعودی (25%) و عراق (11%) احراز می کند، در حالی که ایالات متحدۀ آمریکا کمتر از 2.8 % از ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارد که با حساب تخمینی تقریبا معادل 20 میلیارد بشکه است. منطقۀ خاورمیانه به علاوه آسیای مرکزی 30 برابر بیشتر از تمام ذخایر ایالات متحده، ذخیرۀ نفتی دارد که 60% تمام ذخایر جهان را در بر می گیرد.

 

کشفیات جدید در ایران در مناطق سومار و هلگان این کشور را به دومین ذخیرۀ گاز جهان تبدیل کرد یعنی معادل 12.4 بیلیون پای مربع.

هدف گرفتن ایران تنها به دلیل استقرار تسلط انگلیس و آمریکا بر اقتصاد نفت و گاز به انضمام لوله های نفتی نیست، بلکه علت دیگری نیز در کار هست و آن هم مقابله با نفوذ روس و چین در منطقه است.

حملۀ طراحی شده علیه ایران برگی است از طرح عملیات نظامی گسترده تری که در سطح جهانی قابل درک می باشد و تنها مرحله ای است از «جنگ طولانی» توسط پنتاگون، جنگی بی مرز با اهداف سودجویانه، طرحی برای تسلط جهانی که باید از طریق عملیات نظامی پی در پی تحقق یابد.

 

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/ww3map2.gif

 

 

طراحان نظامی ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو سناریوهای مختلفی را برای توسعۀ عملیات نظامی تدارک دیده اند. آنها کاملا به پیامدهای ژئوپولیتیک اقدامات خود آگاه هستند، و می دانند که جنگ ممکن است فراتر از مناطق آسیای مرکزی و خاورمیانه گسترش پیدا کند.  از سوی دیگر، تأثیرات اقتصادی روی بازارهای نفتی و غیره محاسبه شده است.

 

در حالی که ایران، سوریه و لبنان هدف فوری را تشکیل می دهند، چین، روسیه و کرۀ شمالی، بی آن که از ونزوئلا و کوبا یاد کنیم، توسط ایالات متحده تهدید می شوند.

 

ساختار اتحادیه های نظامی در این جا مطرح می شوند. آرایش نظامی، آزمایشات و تمرینات نظامی ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل که در مرزهای جانبی روسیه و چین انجام گرفته مستقیما با جنگ علیه ایران در پیوند تنگاتنگ است. تهدیدات و زمان انتخاب شده برای آشکار ساختن نیّت پنهان چنین نمایشاتی، هشداری است برای قدرت های متخاصم جنگ سرد که به هیچ عنوان نباید در حمله آمریکا علیه ایران مداخله کنند.

 

جنگ سیاره ای

 

آماج استراتژیک میان برد، هدف قراردادن ایران و خنثی ساختن متحدین آن توسط دیپلماسی توپخانه است. آماج استراتژیک نظامی دور برد عبارت است از هدف گرفتن چین و روسیه به شکل مستقیم.

با این که ایران هدف فوری را بازنمایی می کند، گسترش آرایش نظامی محدود به خاورمیانه و آسیای مرکزی نیست بلکه برنامۀ نظامی برای تمام جهان طرح ریزی شده است. گسترش آرایش یگان های نیروهای هم پیمان و سامانه های نظامی پیشرفته توسط ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و هم پیمانانش هم زمان در تمام مناطق بزرگ جهان مستقر شده اند.

حرکات نظامی اخیر آمریکا در طول سواحل کرۀ شمالی، و حتی نمایشات جنگی، حاکی از همین طرح جهانی است. آزمایشات، تمرینات نظامی و گسترش آرایش نظامی ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و هم پیمانانش که هم زمان در مناطق ژئوپولیتیک حساس انجام می گیرد، در واقع  روسیه و چین را هدف می گیرند : 

در شبهه جزیرۀ کره، دریای ژاپن، تنگۀ تایوان، دریای چین جنوبی، تماما به مفهوم هشدارهای تهدیدآمیز به چین است. در لهستان، موشک های پاتریوت مستقر شده اند، در حالی که در جمهوری چک یک مرکز اخطار در فاصلۀ دور ایجاد کرده اند، هر دو روسیه را تهدید می کنند. در بلغارستان، رومانی و دریای سیاه آرایش ناوگان دریایی روسیه را تهدید می کند. در گرجستان، ایالات متحده و ناتو یگانهای نظامی شان را مستقر می کنند. در خلیج فارس، آرایش گستردۀ نیروی دریایی به انضمام زیردریایی های اسرائیلی علیه ایران موضع گرفته اند.

 

هم زمان، مدیترانۀ شرقی، دریای سیاه، جزایر کارائیب، آمریکای مرکزی و منطقۀ آند در آمریکای جنوبی دائما در حال گسترش نیروهای نظامی هستند. در آمریکای لاتین و در جزایر کارائیب ونزوئلا و کوبا آماج تهدیدات هستند.

 

«کمک نظامی» ایالات متحدۀ آمریکا

 

علاوه براین، ارسال مقادیر زیادی اسلحه به برخی کشورها تحت عنوان «کمک نظامی» ایالات متحدۀ آمریکا انتقال یافت که پنج میلیارد فروش اسلحه به هند، نمونه ای است که به هدف تقویت قدرت نظامی هند در مقابله با چین انجام گرفت(3).

«فروش اسلحه روابط بین واشینگتن و دهلی نو را بهبود بخشید و خواسته و یا ناخواسته موجب کاهش نفوذ چین در منطقه می شود.» (4)

ایالات متحدۀ آمریکا با چندین کشور آسیای جنوب شرقی قرار داد همکاری نظامی دارد، سنگاپور، ویتنام و اندونزی از این نوع «کمک های نظامی» دریافت می کنند و به همین ترتیب در مانورهای نظامی که توسط آمریکا در حواشی اقیانوس آرام تدارک دیده می شود شرکت می کنند(ژوئیه-اوت 2010)، چنین مناسباتی بی شک  به تقویت آرایش نظامی علیه جمهوری خلق چین یاری می رساند.(5)

در رابطه با طرح حمله علیه ایران، ایالات متحده کشورهای خلیج را مسلح می کند (بحرین، کویت، قطر، امارات متحدۀ عربی)، موشکهای زمین به هوای رهگیر، پاتریوت پاک-3 (6) و یک نوع سامانۀ پدافند هوایی دور برد به نام «تهااد»(7) و به همین ترتیب سامانۀ استاندارد3 که موشک رهگیر دریا-هوا است و روی ناوهای جنگی مجهز به دستگاه رادار «اگیس» (8) سوار شده و در خلیج فارس مستقر هستند. (9)

 

 تقویم ذخیره سازی و آرایش نظامی

در مورد انتقال اسلحه توسط آمریکا به کشورهای هم پیمان و کشورهایی که در این اتحاد هستند، زمان بندی برای تحویل و استقرار نیروها اهمیت خاصی دارد. در زمان عادی، اجرای طرح عملیات نظامی توسط آمریکا وقتی است که سامانه ها در محل آماده و به شکل مؤثری موضع گرفته باشند و پرسنل نیز آموزش دیده باشد. (به عنوان مثال در هند).

ما شاهد برنامۀ نظامی در سطح جهان هستیم که تحت نظارت پنتاگون  به دقت تنظیم شده و بیش از 40 کشور در آن شرکت دارند. در چشم انداز این آرایش نظامی چند ملیتی در سطح سیارۀ زمین، مهمترین نمایش سامانه های نظامی پیشرفته در تاریخ دیده می شود.

 

علاوه بر این، ایالات متحدۀ آمریکا و هم پیمانانشان پایگاه های تازه ای در مناطق مختلف جهان ایجاد کرده اند: «سطح زمین همانند صحنۀ جنگی وسیعی سامان یافته است.» (10)

ساختار فرماندهی مرکزیت یافته که به فرماندهی جغرافیایی تقسیم شده بر اساس استراتژی نظامی در سطح جهانی عمل می کند. «ارتش آمریکا در 63 کشور پایگاه نظامی دارد و از 11 سپتامبر نیز پایگاههای جدیدی نیز در هفت کشور دیگر ایجاد کرده است. در مجموع  255065 سرباز آمریکایی در اقصا نقاط جهان به خدمت گماشته شده اند.(11)

 

 

 

 

 

 

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/unified-command_world-map1.jpg

http://www.defense.gov/specials/unifiedcommand/

سناریوی جنگ سوّم جهانی

«جهان و مناطق تحت نظارت فرماندهان» (نقشۀ بالا) طرح نظامی پنتاگون برای جهان را تعیین می کند که در واقع نقشۀ تسخیر جهان است.

این آرایش نظامی هم زمان در چندین منطقه تحت فرماندهی فرماندهان محلی آمریکایی به اجرا درآمد، و عبارت است از ذخیرۀ سامانه های نظامی ساخت آمریکا توسط نیروهای آمریکایی و کشورهای هم پیمان که برخی از آنها از دشمنان قدیمی هستند، مثل ویتنام و ژاپن.

وجه مشخصۀ زمینۀ فعلی عبارت است از افزایش توان نظامی در سطح جهانی که تحت نظارت «سوپر» قدرت جهانی قرار دارد و در عین حال این «سوپر» قدرت از هم پیمانانش برای بر پا کردن آتش جنگ های منطقه ای استفاده می کند. این استراتژی با آن چه در جنگ جهانی دوم روی داد تفاوت دارد، زیرا جنگ جهانی دوّم مجموعه ای از جنگ های منطقه ای بود و از یک دیگر قابل تفکیک بودند. به دلیل تکنولوژیک در سالهای 1940 هماهنگی استراتژیکی در «زمان واقعی» بین عملیات نظامی در بستر مناطق گستردۀ جغرافیایی وجود نداشت. ولی  درجنگ جهانی فعلی گسترش آرایش نظامی  بر اساس تسلط یک قدرت برتر تنظیم می شود و تنها یک مرکز فرماندهی است که بر عملیات هم پیمانان و کشورهای متحد نظارت دارد.

به استثنای هیروشیما و ناکازاکی، در جنگ جهانی دوّم از سلاح های متعارف استفاده می شد. ولی  طرح جنگ سیاره ای به استفادۀ نظامی از فضا تکیه دارد. اگر جنگی علیه ایران بر پا شود، نه تنها از سلاح های هسته ای استفاده خواهد شد بلکه شماری از سامانه های پیشرفته به انضمام روش های الکترومتریک و تکنیک های تغییر محیط زیست و ایجاد مصنوعی مصیبت های طبیعی (12).

 شورای امنیت در سازمان ملل متحد

شورای امنیت سازمان ملل متحد در آغاز ژوئن برای چهارمین بار مجازات های شدیدی را علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب رساندند که شامل منع فروش اسلحه و «کنترل مالی خیلی سختی» بود. ولی حادثۀ تلخی که این مجازات را مضحک ساخت، چنین بود که روز بعد از صدور تصمیم،  شورای امنیت قاطعانه از محکوم کردن اسرائیل به خاطر حمله به کشتی آزادی برای غزه، در آب های بین المللی، سر پیچی کرد.

روسیه و چین تحت فشار آمریکا در شورای امنیت مجازات علیه ایران را به ضرر منافع خودشان تأیید کردند زیرا چنین امری به تضعیف سازمان همکاری شانگهای  که ایران نیز در آن نقش ناظر دارد می انجامد. و به این ترتیب، مصوبۀ شورای امنیت  موجب فلج کردن همکاری نظامی دو جانبه و قراردادهای تجاری متقابل چین و روسیه با ایران  شد، و علاوه بر این تأثیر عمیقی روی سامانه پدافند هوایی ایران داشت که بخشی از آن به تکنولوژی و مشاورۀ روسیه بستگی دارد. این مصوبۀ شورای امنیت عملا چراغ سبز برای حملۀ نظامی پیش گیرنده علیه ایران است.

تفتیش عقاید آمریکایی :

ایجاد توافق سیاسی برای جنگ

رسانه های غربی در مجموع ایران را به دلیل ادعای (واهی) در پی گیری برنامۀ سلاح اتمی ا ش به عنوان تهدیدی برای جهان معرفی کرده اند، و در ادامۀ اعلامیه های رسمی، رسانه ها از این پس  برای تأمین امنیت اسرائیل خواستار اجرای بمباران تنبیهی علیه ایران هستند. رسانه های غربی از طریق مصاحبات و مقالات پی در پی و تکراری فراخوان به جنگ صادر می کنند، و هدفشان این است که در اذهان عمومی تلقین کنند که تهدید ایران واقعی است و جمهوری اسلامی باید بر کنار شود.

چنین ساز و کاری برای  ایجاد توافق برای جنگ شبیه تفتیش عقاید اسپانیا در قرون وسطی است: به این معنا که تبعیت از نظریۀ جنگ را به عنوان عملی بشر دوستانه درخواست و تحمیل می کند.

تهدید واقعی برای امنیت جهان، تا جایی که می دانیم و شواهد مستندی هم برای آن وجود دارد، از اتحاد بین ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل منشأ می گیرد. با این وجود در فضای تفتیش عقاید واقعیات برعکس جلوه داده می شوند، به این معنا که با عبور از فیلتر رسانه ها جنگ طلبان به دوستدار صلح و قربانیان جنگ به جنگ طلب تعبیر می شوند. در حالی که در سال 2006 دو سوّم آمریکایی ها مخالف جنگ علیه ایران بودند، بر اساس آمارگیری رویتر- زوگبی(14) که در فوریه 2010 انجام گرفته، 56% آمریکایی ها با طرح حملۀ آمریکا و ناتو به ایران موافق هستند.

جلب توافق سیاسی که کاملا بر اساس دروغ انجام گرفته نمی تواند تنها به موضع گری های رسمی از جانب آنهایی که چنین دروغی را ساخته و پرداخته و منتشر کرده اند تکیه داشته باشد. جنبش ضد جنگ در آمریکا که تا حدودی در آن عوامل نفوذی دیده می شود در رابطه با ایران موضع گیری ضعیفی داشته است. این جنبش البته یک پارچه نیست و از زمان روی کار آمدن اوباما نیز آن تحرک پیشین خود را از دست داده است، به این ترتیب می بینیم که تکیۀ آنها بیشتر روی جنگ هایی بوده که پیش از این در افغانستان و عراق به وقوع پیوسته، در حالی که نسبت به جنگی که در حال تدارک دیدن آن هستند و امروز پروندۀ آن روی میز پنتاگون است، از روی تسامح رفتار می کنند.

علاوه بر این، آنهایی که فعالانه جنگ علیه عراق و افغانستان را محکوم می کنند، الزاما با «بمباران تنبیهی» ایران مخالفت نمی کنند و آن را به عنوان مقدمه ای برای جنگ جهانی سوّم بازشناسی نمی کنند.

ابعاد تظاهرات جنبش ضد جنگ دررابطه با ایران در مقایسه با تظاهراتی که علیه بمباران و تسخیر عراق در سال 2003 انجام دادند، بسیار ناچیز بود.

تهدید واقعی برای امنیت جهان

از اتحاد ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل

منشأ می گیرد

در صحنۀ دیپلماتیک، چین و روسیه با عملیات نظامی علیه ایران مخالفت نمی کنند، این امر دیپلماتیک در عین حال از پشتیبانی دولتهای عربی برخوردار است که به گروه گفتگوهای مدیترانه تعلق دارند و توسط ناتو سازمان دهی شده و در خط اوّل موضع گرفته اند. علاوه بر این حمایت افکار عمومی در کشورهای غربی را نیز اضافه کنیم.

ما تمام مردم کشورهای ایالات متحدۀ آمریکا، اروپای غربی، اسرائیل، ترکیه و تمام جهان را فرامی خوانیم تا از مشارکت دولت هایشان در طرح حملۀ نظامی به ایران مخالفت کنند و علیه رسانه هایی که در خدمت کتمان نتایج مصیبت بار جنگ علیه ایران هستند اعتراض کنند.

طرح نظامی پنتاگون در خدمت ساختار مخرب اقتصاد جهانی و با اهداف سودجویانه ای آمیخته است که تنها می تواند بیش از پیش بخش عظیمی از ساکنین کرۀ زمین را به فقر محکوم کند.

 

 

این جنگ دیوانگی محض است

سومین جنگ جهانی مرحلۀ نهایی خواهد بود. آلبرت آنشتاین خیلی خوب به خطر جنگ اتمی برای ادامۀ حیات روی کرۀ زمین آگاه بود، خطری که با آلودگی رادیو آکتیو توسط اورانیوم ضعیف شده آغاز گشته است.

«نمی دانم طی جنگ جهانی سوّم از چه سلاحهایی استفاده خواهند کرد، ولی طی جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود.»

رسانه ها، روشنفکران، پژوهشگران علمی و سیاستمداران، همگی در تبانی با یک دیگر در حال پنهان ساختن حقیقت ناگفته هستند، ولی باید دانست که جنگ با کلاهک های اتمی بشریت را به ورطۀ نابودی می کشاند، و این روند پیچیده برای تخریب تدریجی پیش از این آغاز شده است.

زمانی که دروغ جایگزین حقیقت می شود، راهی برای بازگشت وجود نخواهد داشت، و در صورتی که جنگ را به عنوان اقدامی بشر دوستانه تلقی می کنند، عدالت و دستگاه قضایی بین المللی در هم می پاشد و در نتیجه صلح طلبی و جنبش ضد جنگ به بزهکاری و اعتراض به جنگ به عملی جنایتکارانه تبدیل خواهد شد.

دروغ را باید در ماهیت اصلی و کارکرد آن افشا کرد.

تأیید کشتار، بی آن که بین مرد و زن و کودک تفاوتی قائل شده باشند.

که چنین جنگی خانواده ها و مرد م را از بین می برد، و حتی تعهدات  افراد انسان در برابر هم نوعشان را از بین می برد.

دروغ از آزادی مردم در بیان احساس هم دردی جلوگیری می کند ولی جنگ را تشویق کرده و تنها به دولت پلیسی میدان می دهد.

کارکرد دروغ ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم را تخریب می کند.

پایان دادن به دروغ معادل پایان طرح جنایتکارانه و مخربی است که جهان را هدف گرفته و کسب منفعت نیروی محرک و انگیزۀ اصلی آن است.

این طرح نظامی با اهداف سودجویانه ارزش های انسانی را نابود خواهد کرد و از بازماندگان مرده های متحرک از خود بیگانه ای بیش باقی نخواهد ماند.

این ارزش های دروغین را واژگون کنیم و به بالاترین مراجع قدرت و گروه های خصوصی که از این جنگ جنایتکارانه پشتیبانی می کنند اعتراض کنیم.

تفتیش عقاید آمریکا را منحل سازیم

جنگ صلیبی آمریکا، ناتو و اسرائیل را ناکام کنیم

کارخانه های اسلحه سازی و پایگاه های نظامی را ببندیم.

یگان های نظامی را به خانه هایشان بازگردانیم

اعضای نیروهای نظامی باید از فرامین سرپیچی کنند و از  شرکت در جنگ جنایتکارانه سرپیچی کنند.

 

نقش اسرائیل در راه اندازی جنگ علیه ایران

ذخیره سازی و گسترش و آرایش سامانه های نظامی پیشرفته که ایران را هدف گرفته اند در حواشی بمباران و اشغال عراق در سال 2003 آغاز شد و از همان آغاز نیز نقشه های جنگی توسط ایالات متحدۀ آمریکا با مشارکت ناتو و اسرائیل طرح ریزی می شد.

پس از اشغال عراق در سال 2003 دولت بوش ایران و سوریه را به عنوان آماج های بعدی «طرح عملیاتی برای جنگ» معرفی کرد. برخی منابع نظامی ایالات متحده مشخصا اعلام کردند که ابعاد حملۀ هوایی علیه ایران مشابه حملات ایالات متحده به عراق در مارس 2003 خواهد بود که «شوک و بهت» نام گذاری شده بود : «حملات هوایی ایالات متحدۀ آمریکا علیه ایران خیلی فراتر از حملات اسرائیل در سال 1981 به رآکتور اتمی اوزیراک در عراق خواهد بود، و به طریق اولی به نخستین روزهای حملۀ هوایی در سال 2003 به این کشور شباهت خواهد داشت.» (15)

 

طرح تآتر کوتاه زمان ایران          

طراحان نظامی آمریکا برای شبیه سازی های حمله به ایران نام کد «تیراننت» (16) را انتخاب کرده بودند که مخفف «تآتر کوتاه مدت ایران» است.

این شبیه سازی ها در ماه می 2003 آغاز شد، یعنی زمانی که «متخصصین اطلاعاتی و مدل سازان داده های ضروری برای تحلیل سناریوی جنگی را جمع آوری کردند ( یعنی جنگ در ابعاد گسترده).»(17)

در شبیه سازی های نمایشی چندین هزار هدف در ایران را شناسایی و در جنگی برق آسا از نوع «شوک و بهت» ضمیمه کرده بودند :

کار تحلیلی روی کد «تیراننت» [تآتر کوتاه مدت ایران]،  با سناریوی اشغال توسط یگان های نیروی دریایی آمریکا و شبیه سازی موشک های ایران در پیوند تنگاتنگ بود. هم زمان طراحان آمریکایی و بریتانیایی بازیهای جنگی شان را به دریای خزر گسترش دادند و بوش به مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحده دستور داد که طرحی برای حملۀ همه جانبه به سلاح های کشتار دسته جمعی ایران تهیه کنند. تمام این طرح ها در آخر کار طرح جنگی تازه ای را به «عملیات جنگی اصلی» اضافه می کرد که از پیش علیه ایران طراحی شده بود، و تنها امروز است که منابع نظامی از آن پرده برداشته و به وجود چنین طرحی اعتراف می کنند (آوریل 2006).

[...] در چهار چوب کد «تیراننت»، طراحان نظامی مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا سناریوهای جنگی مختلفی را در ردیف سناریوهای کوتاه مدت علیه ایران و برای سالهای بعدی مرحلۀ نهایی را مورد بررسی قرار دادند که عبارت است از تمام وجوه عملیات بسیار گسترده یعنی بسیج نیروهای مستقر شده و به همین ترتیب عملیات برای ثبات بعد از جنگ و پس از تغییر رژیم (18).

«سناریوهای جنگی» در انواع مختلف برای حمله به ایران آماده شده بود : «ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی ایالات متحده طرح های جنگی شان را آماده کرده بودند و طی چهار سال سرگرم ساختن پایگاه و تمرین برای «عملیات ایران آزاد» بودند. آدمیرال فالون (19) فرماندۀ جدید مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا (20) وارث نقشه های رایانه ای شد که تحت عنوان «تیراننت» (تآتر کوتاه مدت ایران) تهیه شده بود (21).

در سال 2004 با استفاده از سناریوهای جنگ تیراننت (تآتر کوتاه مدت ایران) دیک چنی نائب رئیس به فرماندهی استراتژیک ایالات متحده دستور صادر کرد که «طرح احتمالی» برای عملیات نظامی گسترده علیه ایران تهیه کنند. این طرح باید به هدف پاسخگویی به حملۀ تروریستی دیگری از نوع 11 سپتامبر در خاک آمریکا تهیه می شد و با این حساب که دولت تهران در پشت توطئۀ تروریستی است. طرح نقشۀ جنگی بر اساس حملۀ پیش گیرنده به انضمام استفاده از سلاح اتمی علیه کشوری بود که فاقد سلاح اتمی است.

طرح عبارت است از حملۀ هوایی گسترده علیه ایران و به کار بستن سلاح های متعارف و سلاح های هسته ای تاکتیک. در ایران، بیش از 450 هدف استراتژیک اصلی وجود دارد که بر اساس حدس و گمان شماری از آنها مرتبط به برنامۀ تولید سلاح اتمی می باشد. بسیاری از این اهداف در اعماق زمین و با سپرهای سخت ساخته شده اند و سلاح متعارف برای تخریب آنها کافی نخواهد بود، به همین علت باید از سلاح هسته ای تاکتیک استفاده کنند. به همان شکلی که در مورد عراق روی داد، واکنش نظامی مشروط به دخالت ایران در عملیات تروریستی که آمریکا را هدف قرار داده، نخواهد بود. بسیاری از افسران نیروی هوایی که طرح حمله را عهده دار هستند از نتایج کاری که علیه ایران می کنند راضی نیستند ولی هیچکس نیز حاضر نیست به اعلام مخالفت با آن،  موقعیت حرفه ای خود را به خطر بیاندازد(22).

طرح عملیات نظامی : «اوّل عراق، بعد ایران»

تصمیم برای حمله به ایران بر اساس شبیه سازی های تیراننت به طرح نظامی و عملیات جنگی زنجیره ای مربوط می شد. در دولت کلینتون، مرکز فرماندهی تصمیم داشت که پس از عراق به ایران حمله کند. هدف استراتژیک دسترسی به منابع نفتی خاور میانه بود.

منافع خارق العاده در رابطه با امنیت ملی و اهداف مطرح شده در استراتژی امنیت ملی ریاست جمهوری(23) و استراتژی نظامی رئیس مرکز فرماندهی(24) بنیاد استراتژی عملیاتی مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا را تشکیل می دهد. استراتژی امنیت ملی استراتژی مضاعفی را هدایت می کند، از یک سو سرکوب دولت های یاغی که عراق و ایران هستند و منافع ایالات متحده و کشورهای دیگر در منطقه را به مخاطره می اندازند و به همین ترتیب شهروندان خود را تهدید می کنند. سرکوب مضاعف به هدف حفظ تعادل در قدرت های منطقه در نظر گرفته شده است بی آن که چنین امری به عراق و ایران بستگی داشته باشد. استراتژی عملیاتی مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا بر اساس منافع پایه گذاری شده و روی تهدید تمرکز یافته است. هدف تعهدات ایالات متحده به شکلی که در استراتژی امنیت ملی به تصویب رسیده، حفظ منافع بنیادی ایالات متحده در منطقه است یعنی دسترسی دائمی و امن به ذخایر نفتی خلیج برای ایالات متحده و هم پیمانانش(25).

جنگ علیه ایران به مثابه مرحله ای در عملیات نظامی پی در پی در نظر گرفته شده بود. به گفتۀ ژنرال وسلی کلارک (26)، فرماندۀ اسبق ناتو، طرح عملیات نظامی پنتاگون مرکب از چند کشور بود : «طرح عملیات پنج ساله، در مجموع  برای هفت کشور، اول عراق، بعد سوریه، لبنان، لیبی، ایران، سومالی و سودان.»(27) در کتاب «عراق، تروریسم و امپراتوری آمریکا» صفحۀ 30، ژنرال کلارک می گوید:

در نوامبر 2001 روزی که به پنتاگون برگشته بودم ، با یکی از افسران عالی رتبه فرصتی برای گفتگو پیش آمد، و او می گفت بله درست است که ما به طرف جنگ با عراق حرکت می کنیم، ولی موضوع به همین جا خاتمه نمی پذیرد، بلکه جنگ با عراق مرحله است از یک طرح پنج ساله، اول عراق، بعد سوریه، لبنان، لیبی، ایران، سومالی و سودان. (28)

 

نقش اسرائیل

دربارۀ ابتکار عمل اسرائیل در طرح حمله به ایران خیلی گفته شده است. اسرائیل عضو یک اتحادیۀ نظامی است. در نتیجه تل آویو طرح نظامی مستقل و جداگانه ای ندارد. اسرائیل در «طرح عملیات نظامی برای جنگ گسترده» علیه ایران به گروه کشورهای هم پیمان در این جنگ تعلق دارد ولی از دستورالعملی که در سال 2006 توسط مرکز فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا ارائه شده تبعیت می کند. در مورد عملیات نظامی گسترده، اقدام به یک حرکت نظامی ناهماهنگ توسط یکی از اعضای اتحادیه، یعنی اسرائیل، از دیدگاه استراتژیک تقریبا ناممکن است. اسرائیل عملا عضو ناتو بوده و هر اقدامی از جانب این کشور به «چراغ سبز» واشینگتن نیازمند است. با این وجود حملۀ دولت اسرائیل به ایران و به همین ترتیب پاسخ تلافی جویانۀ ایران به اسرائیل، می تواند به عنوان «ساز و کار آغاز جنگ» یعنی جنگ تمام عیار علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد.

در مورد نحوۀ آغاز جنگ، البته علائم و نشانه هایی وجود دارد که ممکن است واشینگتن به جای عملیات نظامی صریح توسط ایالات متحدۀ آمریکا علیه ایران، حملۀ مقدماتی اسرائیل به ایران را انتخاب کند. به این معنا که حملۀ اسرائیل اگر چه در رابطۀ تنگاتنگ با پنتاگون و ناتو انجام می گیرد، ولی در اذهان عمومی به عنوان تصمیم یک جانبۀ تل آویو معرفی خواهد شد، و سپس موقعیت بهانه ساز و قابل توجیهی برای مداخلۀ نظامی ایالات متحده  به وجود می آورد. به این ترتیب در اذهان عمومی عملیات نظامی ایالات متحده و ناتو برای دفاع از اسرائیل جلوه داده می شود و نه به هدف حمله به ایران. با آگاهی به این موضوع که بر اساس پیمان های همکاری نظامی، ناتو و ایالات متحدۀ آمریکا موظف هستند که از اسرائیل در مقابل ایران و سوریه دفاع کنند.

لازم به یادآوری است که در آغاز دومین دور ریاست جمهوری بوش، دیک چنی نائب رئیس اسبق به روشنی اعلام کرد که ایران «در رأس لیست یاغی ها» و دشمنان ایالات متحده جای دارد و چنین موردی به این معنا بود که اسرائیل «اسرائیل به حساب آنها ایران  را بمباران خواهد کرد» بی آن که ایالات متحده مجبور به مداخلۀ نظامی باشد و یا به اسرائیل فشار بیاورد که دست به چنین عملی بزند.(29) به گفتۀ دیک چنی : «برخی از این موضوع بیم دارند که بی آن که از اسرائیل درخواست شده باشد، دست به عمل بزند [...] از آن جایی که ایران از تخریب اسرائیل حرف می زند، اسرائیلی ها ممکن است به تنهایی تصمیم بگیرند و دست به عمل بزنند و سپس ترمیم خسارات دیپلماتیک را به دیگران واگذار کنند.» (30)

در تفسیر بیانات دیک چنی نائب رئیس اسبق، زبیگژنیف برزیزینسکی(31) مشاور اسبق امنیت ملی با احتیاط اظهار داشت که در واقع دیک چنی مایل است که آریل شارون نخست وزیر اسرائیل به نام ایالات متحده دست به عمل بزند و این کار را برای آنها انجام دهد :

«من فکر می کنم که مسئلۀ ایران خیلی پیچیده است و در آن جا موضوع استبداد مطرح نیست، بلکه مسئله بر سر سلاح های اتمی است. و امروز نائب رئیس به موازات بیانیۀ قبلی مطالبی مطرح می کند که بیشتر شبیه توجیه و حتی تشویق ارتکاب به عمل از جانب اسرائیل است.»

ما با عملیات نظامی هماهنگ ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل برای بمباران ایران سروکار داریم که طرح آن از سال 2004 تهیه شده است. نمایندگان وزارت دفاع در ریاست جمهوری بوش و اوباما با همکاران اطلاع نظامی خود در اسرائیل به دقت روی شناسایی اهدافشان در ایران کار کرده اند. از دیدگاه نظامی هر گونه حرکتی از جانب اسرائیل باید با اطلاع و در پیوند با بالاترین مراجع مرکز فرماندهی اتحادیۀ نظامی و تحت نظارت ایالات متحده انجام گیرد.

حملۀ اسرائیل در عین حال نیازمند پشتیبانی لوژیستیک (لجستیک) توسط ایالات متحدۀ و ناتو می باشد و به ویژه در رابطه با سامانه های پدافند هوایی که از سال 2009 کاملا در پدافند هوایی ایالات متحده و ناتو ادغام شده است (31). سامانۀ رادار باند ایکس متعلق به اسرائیل از آغاز سال 2009 با سخت افزارهای فنی ایالات متحدۀ آمریکا در دفاع ضد موشکی اسرائیل مجهز شده و به شبکۀ جهانی ردیاب موشکی آمریکا که در فضا مستقر می باشد پیوسته است. این سامانه های پدافند هوایی عبارتند از ساتلیت ها، ناوهای مجهز به اژیس (رادار) در دریای مدیترانه، دریای سرخ و خلیج فارس و به همین ترتیب پایگاه های رادار و رهگیرهای پاتریوت(33).

تمام این موارد نشان می دهد که در نهایت ا ین واشینگتن است که سکان کشتی را در دست دارد. این آمریکایی ها هستند که سامانه های پدافند هوایی را کنترل می کنند و نه اسرائیل، جف مورل (34) اعلام کرد که : «این سامانه ها هم چنان سامانه های رادار آمریکا هستند و چیزهایی نیستند که به اسرائیلی ها فروخته و یا داده شده باشد، وعملیاتی ساختن این سامانه ها در پایگاه هایشان نیز احتملا به پرسنل آمریکایی نیازمند خواهد بود.» (35)

ارتش آمریکا سامانۀ پدافند هوایی اسرائیل را تحت نظارت دارد و آن را در گسترۀ سامانه های پدافند هوایی پنتاگون ادغام کرده است. به عبارت دیگر، اسرائیل نمی تواند بی آن که واشینگتن را مطلع ساخته و تأیید آن را در اختیار داشته باشد جنگ علیه ایران را آغاز کند، از همین رو قانون «چراغ سبز» کنگرۀ آمریکا، مادۀ 1553 اهمیت پیدا می کند که به تأیید حزب جمهوری خواه در آمده و در آن  از حملۀ اسرائیل علیه ایران مشخصا دفاع کرده اند.

از سوی جمهوری خواهان تگزاس، لویی گومرت(36) و 46 نفر از همکارانش اسرائیل را مجاز دانستند که « از هر وسیلۀ ضروری» برای حمله به ایران استفاده کند، یعنی «استفاده از نیروی نظامی». [...] این کار باید انجام گیرد. ما باید پشتیبانی خود را از اسرائیل نشان دهیم و از بازی با این عضو بسیار مهم و حیاتی در این منطقۀ پر آشوب دست برداریم (37).

در عمل قانونی که به تصویب رسیده، پیش از اسرائیل و به طریق اولی «چراغ سبزی» است  برای کاخ سفید و پنتاگون، و به معنای تأیید جنگ علیه ایران توسط ایالات متحده است که می تواند به خوبی از اسرائیل برای آغاز جنگ، و در عین حال به عنوان بهانۀ جنگ استفاده کند.

در چنین وضعیتی، اسرائیل می تواند در واکنش به حملات حماس و حزب الله و یا درگیری روی نوار مرزی با لبنان برای جنگ بهانه سازی کند. و نکتۀ بسیار مهمی را که باید در نظر داشت این است که حتی یک حادثۀ کوچک و مختصر می تواند به عنوان بهانه برای تحریک عملیات نظامی گسترده علیه ایران به کار گرفته شود.

طراحان نظامی ایالات متحدۀ آمریکا می دانند که به طریق اولی اسرائیل اولین هدف پاسخ تلافی جویانۀ ایران خواهد بود. به عبارت کلی، اسرائیلی ها قربانی توطئۀ واشینگتن و دولت خودشان می شوند. بر این اساس مطلقا ضروری است که اسرائیلی ها با حمله به ایران توسط دولت نتانیاهو مخالفت کنند.

 

جنگ جهانی :

نقش مرکز فرماندهی استراتژیک

ایالات متحدۀ آمریکا(38)

عملیات نظامی در سطح جهانی در مرکز فرماندهی کل از پایگاه هوایی اوفات (39) در نبراسکا، در پیوند با مراکز فرماندهی محلی (به عنوان مثال، مرکز فرماندهی فلورید که مسئولیت منطقۀ خاورمیانه و آسیای مرکزی را به عهده دارد، نقشه زیر را نگاه کنید) و به همین ترتیب یگا نهای فرماندهی ائتلاف با اسرائیل، ترکیه، در خلیج فارس و در پایگاه دیگو گارسیا در اقیانوس هند عمل می کنند. طرح نظامی و تصمیم گیری در سطح ملی و بر اساس تصمیم گیریهای فردی توسط هم پیمانان ایالات متحده، ناتو و «کشورهای شرکت کننده» در اتحادیه در طرح نظامی جهان ادغام شده و نظامی سازی فضا را نیز در بر می گیرد.

بر اساس گزینش قانونی مجددا مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکا مسئولیت «نظارت بر طرح حملۀ جهانی» به وسیلۀ سلاح های متعارف و هسته ای را به عهده می گیرد. در زبان رایج نظامی، این مرکز فرماندهی برای اجرای نقش «مأمور محاسبۀ مأموریتهای عملیات فضایی، عملیات اطلاعاتی، دفاع ضد موشک مناسب، فرماندهی و کنترل جهانی، اطلاعات، محافظت و شناسایی، حملات در سطح جهانی و بازدارندگی استراتژیک [...] است.»

مسئولیت های مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکا شامل :«مدیریت، برنامه ریزی و اجرای عملیات بازدارندۀ استراتژیک در سطح جهانی است، هماهنگ ساختن طرح ها و عملیات دفاع ضد موشک و به همین ترتیب طرح های منطقه ای و غیره است». مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکا سازمانی اصلی برای تنظیم جنگهای مدرن.

در ژانویه 2005 در آغاز لشکر کشی و افزایش نیروی نظامی برای حمله به ایران، مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکا به عنوان «فرماندهی اصلی برای هماهنگ سازی نیروها در وزارت دفاع تعیین شد که در رابطه با مبارزه علیه سلاح های کشتار دسته جمعی بود.»(40) 

این نکته به این معنا است که هماهنگ سازی حمله در ابعاد گسترده علیه ایران، که شامل سناریوهای گسترش منازعات در درون و بیرون منطقۀ وسیع خاور میانه و آسیای مرکزی می باشد، به عهدۀ مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحده است.

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/centcommapMidEast.jpg

نقشه : منطقۀ تحت نظارت و مسئولیت فرماندهی مرکزی ایالات متحده

 

دربارۀ سلاح های اتمی تاکتیکی که ایران را هدف گرفته اند

در این مورد که ایالات متحدۀ آمریکا و اسرائیل درفکر استفاده از سلاح های هسته ای علیه ایران هستند، موضوعی است که پرونده های نظامی و اعلامیه های رسمی آن را به روشنی تأیید می کند. در سال 2006 مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحدۀ آمریکا اعلام کرد که به سطحی از توان عملیاتی رسیده است که می تواند با سلاح های متعارف و هسته ای به هر هدفی در سطح کرۀ زمین حمله کند. این اطلاعیه پس از اجرای شبیه سازی های نظامی با سناریوی حملۀ اتمی به یک کشور تخیلی منتشر شد(41).

دربارۀ آن چه که به دوران بوش و چنی مربوط می شود، باید دانست که ما شاهد یک روند هم گون هستیم که دائما تکرار می شود، و بر این اساس مشاهده می کنیم که  اوباما نیز کاملا همان نظریات دولت پیشین را در وادی استفاده پیش گیرنده از سلاح هسته ای پی گیری و از آن پشتیبانی می کند. در سال 2010 در بررسی موقعیت سلاح هسته ای دولت اوباما تأیید کرد که « استفاده از سلاح های اتمی علیه ایران را برای خود حفظ می کنند» و این تصمیم به دلیل نفی درخواست های ایالات متحدۀ آمریکا  در خصوص منع گسترش برنامۀّ سلاح هسته ای توسط ایران (که البته وجود خارجی ندارد) اتخاذ شده است(42).

دولت اوباما در عین حال به طور مشخص اعلام داشت که علیه عملیات تلافی جویانۀ ایران در واکنش به حملۀ اسرائیل از سلاح هسته ای استفاده خواهد کرد(43). اسرائیل نیز به سهم خود «طرح سرّی» برای حمله به ایران تدارک دیده است که در آن از سلاح های هسته ای تاکتیکی استفاده خواهد کرد.

فرماندهان نظامی ارتش اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که حملۀ با سلاح های متعارف کافی نخواهد بود زیرا نیروگاه های ایرانی بیش از پیش محافظت شده هستند و بسیاری از آنها تقریبا در عمق 21 متری لایه های سنگی و بتونی ساخته شده است. با این وجود، مراتب بالای ارتش اسرائیل اعلام کرده اند که در صورتی که حملۀ کلاسیک از برنامه حذف شود و ایالات متحده از مداخله قطع نظر کند، سلاح های سنگر کوب مسلح به کلاهک هسته ای به کار برده خواهد شد.

بیانیه های اوباما در ارتباط با موضوع استفاده از سلاح هسته ای علیه ایران و کرۀ شمالی در پیوند و هماهنگی با نظریات نظامی در عرصۀ سلاح هسته ای است که پس از 11 سپتامبر مطرح شد که استفاده از سلاح هسته ای تاکتیکی  را در جبهۀ جنگ کلاسیک مجاز می داند.

در رسان های همگانی با پشتیبانی دانشمندان انرژی هسته ای اذهان عمومی را مطمئن می سازند که استفاده از بمب های کوچک اتمی به عنوان ابزار صلح قابل توجیه بوده و به ویژه برای مبارزه علیه «تروریسم اسلامی» و برقراری دموکراسی از نوع غربی در ایران به کار خواهد رفت. « استفاده در جبهۀ جنگ» از سلاح هسته ای با قدرت ضعیف مجاز دانسته شده و پیش بینی کرده اند که این نوع سلاح های هسته ای تاکتیک همراه با سلاح های متعارف علیه ایران و سوریه در مرحلۀ بعدی «جنگ ایالات متحدۀ آمریکا علیه تروریسم» به کار برده شود.

نمایندگان دولتی استفاده از سلاح های هسته ای ضعیف را به عنوان ابزارهای بازدارندۀ ضروری علیه دولت های یاغی [ایران، سوریه، کرۀ شمالی] مجاز دانسته اند. منطق آنها بر این اساس که سلاح اتمی خیلی مخرب است و نمی توان از آنها در چنین جنگ هایی استفاده کرد. دشمنان احتمالی نیز به این نکته آگاه هستند، در نتیجه به حملۀ اتمی فکر نمی کنند. با این وجود، بمب های هسته ای کوچک قدرت تخریب کمتری دارند و در نتیجه می توان از این نوع سلاح ها استفاده کرد. در عین حال چنین موردی جایگاه بازدارندگی سلاح اتمی را برجسته تر می سازد(44).

سلاح هسته ای مناسبی که در حمله علیه ایران به کار خواهد رفت، سلاح هسته ای تاکتیکی (ساخته شده در ایالات متحدۀ آمریکا) خواهد بود که عبارت است از بمب های سنگر کوب مجهز به کلاهک هسته ای (به عنوان مثال ب61. 11) که قدرت تخریب آن سه تا شش برابر بمبی است که روی هیروشیما منفجر کردند. ب61.11 نسخۀ هسته ای بمب های متعارف بلو113 (45) یا بمب هدایت شوندۀ گبو-28 (46)است. ب11.61 به همان شکلی که بمب های متعارف سنگر کوب به کار برده می شود، مورد استفاده قرار می گیرد (47).

در حالی که ایالات متحدۀ آمریکا نمی خواهد از سلاح گرما هسته ای (48) استراتژیک علیه ایران استفاده کند، انبارهای سلاح اتمی در اسرائیل انباشته از بمب های گرما هسته ای است که می تواند در جنگ علیه ایران به کار برده شود. تمام ایران برای موشک های اسرائیل قابل دسترسی هستند، جریگو3 بین 4800 تا 6500 کیلومتر برد دارد.

 

بمب هدایت شوندۀ سنگر کوب متعارف گبو27

 

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/GBU-27_xxl.jpg

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/B-61_bomb.jpg

بمب هسته ای تاکتیک ب61.11 سنگر کوب

 

 

باران رادیو آکتیو

تحلیل گران نظامی ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو به هیچ عنوان به مسائل و مشکلات باران اتمی و آلودگی اسفناک محیط زیست که تمام منطقۀ خاور میانه و آسیای مرکزی به انضمام اسرائیل را در بر می گیرد، نمی اندیشند.

سلاح های هسته ای در منطق پر پیچ و خمی مطرح شده و به عنوان راه کاری معرفی گردیده که گویی باید برا ی عامل تحکیم صلح و پیش گیری از خسارات جانبی به کار رود. سلاح های هسته ای ایران که در واقع وجود خارجی ندارند همچنان در حال تهدید امنیت جهانی هستند، در حالی که بمب های هسته ای ایالات متحدۀ آمریکا و اسرائیل ابزارهای صلح آمیز هستند و برای شهروندان مناطق اطراف خطری به حساب نمی آیند.

 

استفاد ه از

MOBA ("Mother Of All Bombs")

GBU-43/B Massive Ordnance Air Blast bomb (MOBA)

مادر تمام بمب ها علیه ایران پیش بینی شده است(49)

«اسلحۀ هیولایی» به وزن تقریبا 9752 کیلوگرم و برخی منابع دیگر آن را بیش از 10 تن ارزیابی کرده اند (21500 لیور یا 21600 لیور) که آن را «مادر تمام بمب ها» نامیده اند در انبار سلاح های متعارف ایالات متحدۀ آمریکا معنی دار است. «مادر تمام بمبها» در واقع قوی ترین بمب غیر هسته ای است که تا کنون ساخته شده و پیش از آن که برای جنگ علیه عراق گسیل شود نخستین آزمایش آن در مارس 2003 انجام می گیرد. به گفتۀ منابع نظامی آمریکا، پیش از این که «مادر تمام بمب ها» پرتاب شود، هیئت رئیسۀ مرکز فرماندهی دولت عراق را آگاه ساختند که این بمب علیه عراق به کار برده خواهد شد (مصاحبه های تأیید نشده این نکته را یادآور شده اند).

وزارت دفاع ایالات متحدۀ آمریکا در اکتبر 2009 اعلام کرد که تصمیم دارد که از «مادر تمام بمب ها» علیه ایران استفاده کند. در مورد گبو-43/ب تخمین زده اند که «مادر تمام بمب ها» برای نیروگاه هایی که در اعماق زمین محافظت شده اند، مثل نیروگاه نطنز و قم در ایران، بسیار مناسب است(50).

در حقیقت، «مادر تمام بمبها» به علت قدرت انفجاری اش بین شهروندان غیر نظامی نیز تعداد بی شماری قربانی خواهد گرفت، زیرا این «آلت قتاله» ی متعارف ابری از نوع قارچ هسته ای ایجاد خواهد کرد.

در اکتبر 2009 چهار فروند «گبو-43/ب به خدمت گرفته شد که 58،4 میلیون دلار خرج برداشت یعنی 14،6 میلیون برای هر فروند. این مبلغ مخارج ساخت، آزمایش و جاسازی آن در بمب افکن های ب-2 را نیز در بر می گیرد. چنین تمهیداتی مستقیما به تدارکات جنگ علیه ایران مرتبط است.

 

یادداشتی برای برنامه ریزی، در 93 صفحه  دستورالعمل های زیر را صادر می کند  :

«وزارت دفاع به شکل فوری نیاز عملیاتی دارد، تا بتواند در عملیات ضربتی، قابلیت خود را برای نفوذ در اهداف سختی که درعمق زمین و در محیط بسیار خطرناک مستقر هستند، افزایش دهد. گبو- 57آ/ب (ام.او.پ - نفوذی) (51) سلاح مناسب برای پاسخگویی به چنین نیازی است.»

علاوه براین اضافه می کند که درخواست توسط فرماندهی اقیانوس آرام (مسئول کرۀ شمالی) و مرکز فرماندهی (مسئول ایران) به تأیید رسیده است. برای مشاهدۀ در خواست نامه به آدرس زیر مراجعه کنید:

http://abcnews.go.com/images/Politics/reprogramming_memo_091006.pdf

پنتاگون طرح تخریب گسترده ای از زیربناهای ایران و کشتار بخش قابل ملاحظه ای از شهروندان ایرانی را به وسیلۀ سلاح های هسته ای تاکتیک و بمب های متعارف غول پیکر که قارچ ابری تولید می کنند، به انضمام «مادر تمام بمب ها» و بمب های نفوذگر که از نظر قدرت تخریبی از گبو-43/ب قوی تر است.

بمب های نفوذگر یا سنگر کوب به عنوان بمب های نوین پر قدرتی تعیین شده اند که هدف آن مستقیما نیروگاه های زیر زمینی ایران و کرۀ شمالی است. بمب غول پیکری که در تصویر می بینم طویل تر از یازده نفری است که شانه به شانه ایستاده اند، یعنی بیش از 20 پا (52).

این بمب ها به مفهوم واقعی کلمه سلاح های کشتار دسته جمعی هستند. حتی نام این بمب ها و نام های مستعار آنها «مادر تمام بمب ها» در اصل «تخریب دسته جمعی » است و کشتار دسته جمعی از بین شهروندان، به این دلیل انتخاب شده است که ترس و ناامیدی را در اذهان تلقین کنند.


http://www.globalresearch.ca/articlePictures/MOAB%20AFAM.jpg

 

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/MOP1.jpg

GBU-57A /B Mass Ordnance Pentrator(MOP)

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/moabmother_of_all_bombs.gif

MOAB : scène d’un test : explosion et nuage en champignon

صحنۀ آزمایش: انفجار و ابر قارچی

سلاح های پیشرفته :

«تکنولوژی های نوین جنگ را ممکن می سازد»

روند تصمیم گیری ارتش ایالات متحدۀ آمریکا در رابطه با ایران به جنگ ستاره ها، نظامی شدن فضا و انقلاب ارتباطاتی و سامانه های اطلاعاتی تکیه دارد. از دیدگاه پیشرفت تکنولوژی نظامی و گسترش سامانه های جنگی نوین، حمله به ایران، اگر بخواهیم آن را با جنگ برق آسایی مقایسه کنیم که در مارس 2003 علیه عراق صورت گرفت، به دلیل ترکیب سامانه های نظامی به شکل کاملا معنی داری متفاوت خواهد بود. درعملیات نظامی علیه ایران استفاده از پیشرفته ترین سامانه های نظامی برای پشتیبانی حملۀ هوایی پیش بینی شده است. به احتمال بسیار قوی جنگ علیه ایران فرصتی خواهد بود برای به آزمون گذاردن سامانه های نظامی نوین.

پروندۀ طرح برای قرن نوین ایالات متحدۀ آمریکا(53) تحت عنوان(54) بازسازی دفاع ایالات متحده، به طور خلاصه مسئولیت های ارتش ایالات متحده  در رابطه با جنگ در سطح گسترده و جنگ های مختلف دراقصا نقاط جهان را توضیح می دهد :

«قاطعانه جنگیدن و پیروز شدن در جبهه های مختلف جنگ های بزرگ و متقارن»  

این قاعده به مفهوم ابراز تمایل برای جنگ و کشورگشایی در سطح جهانی توسط یک قدرت مافوق یا امپراتوری است. مستندات طرح قرن نوین ایالات متحده در عین حال مدعی تحول در نیروهای آمریکایی برای بهره برداری از «انقلاب در امور نظامی» است، به این معنا که از این پس « به دلیل تحولات نوین تکنولوژیک، جنگ امکان پذیر شده است» (55). به این معنا که ساخت و تکمیل و بهینه سازی ابزارهای قتالۀ پیشرفته برای انبار سلاح های نوین پیشرفته که دیر یا زود باید جایگزین نمونه های موجود (از دور خارج شده) شوند.

«در نتیجه می توانیم پیش بینی کنیم که روند دگرگونی ها، در واقع، دو مرحله را در پیش خواهد داشت : ابتدا مرحلۀ گذار، و سپس دگرگونی در اشکال عمیقتر. مرحلۀ گذار قطعی و تثبیت زمانی تحقق خواهد یافت که سامانه های نظامی نوین به خدمت گرفته و موقعیتشان تثبیت شود. این دگرگونی شاید زمانی عملا به وقوع بپیوندد که به عنوان مثال، تعداد هواپیماها و یا نیروهای زرهی بی سرنشین و بی خلبان نسبت به جنگ افزارهایی که نیازمند خلبان و سرنشین هستند افزایش پیدا کند. در این مورد، پنتاگون برای سرمایه گذاری در برنامه های نوین _ به عنوان مثال، تانک، هواپیما، ناو هواپیمابر -تردید می کند، یعنی جنگ افزارهایی که نیروهای ایالات متحده را در وادی جنگ های معاصر تا دهه های آینده تأمین می کند.

جنگ علیه ایران در واقع برای ارتش ایالات متحده مرحله ای اساسی برای گذار به عصر نوین خواهد بود. سامانه های نظامی که در فضا مستقر شده اند برای منفعل ساختن دشمنی که قابلیت های نظامی قابل توجهی داشته و نیروی زمینی آن از مرز نیم میلیون نفر نیز فراتر می رود، به کار گرفته خواهد شد.

 

سلاح های الکترو مغناطیسی

سلاح های الکترو مغناطیسی احتمالا برای ایجاد اختلال در سامانه های ارتباطاتی ایران، تولیدات الکتریسته، فرماندهی و کنترل، زیر بناهای دولتی، ترابری، انرژی و غیره به کار برده خواهد شد.

فنون ایجاد تحولات آب و هوایی (جنگ هواشناختی)، که شامل طرح «هارپ»  و طرح های مشابه به همین نوع سلاح ها می باشد، احتمالا در جنگ علیه ایران به کار بسته خواهد شد(56). این سامانه های نظامی کاملا عملیاتی هستند. در این باره، مستندات ارتش نیروی هوایی ایالات متحده به طور کاملا مشخص اعلام کرده است که از این تکنولوژی ها برای ایجاد تغییرات آب و هوایی استفاده خواهد کرد.

تغییر و تحولات آب و هوایی به یکی از عناصر امنیت درونی و بین المللی تبدیل خواهد شد [...] این نوع سلاح ها می تواند به عنوان سلاح تهاجمی، دفاعی و یا حتی بازدارنده به کار برده شود.

قابلیت به وجود آوردن حوادث طبیعی، ایجاد مه و طوفان روی زمین یا دگرگونی های آب و هوایی، بهبود ارتباطات از طریق تغییرات ایونسفری که در بالاترین لایۀ جو واقع شده (استفاده از آینۀ ایونسفری) و به عبارت دیگر ایجاد شرایط آب و هوایی مصنوعی تماما به مجموعه تکنولوژی های ادغام شده توان عملیات نظامی آمریکا را به شکل فوق العاده ای افزایش داده و به همین نسبت موجب تضعیف نیروی دشمن می گردد. با چنین سلاحی قدرت ارتش ایالات متحده به  بردی جهانی ارتقاء  خواهد یافت(57).

پرتوهای الکترو مغناطیسی قادر است سلامت انسان را به خطر بیاندازد و در جبهۀ جنگ مورد استفاده قرار گیرد(58)، به همین ترتیب بر اساس مستندات مرتبط به طرح قرن نوین ایالات متحده،  ارتش آمریکا از سلاح های نوین بیولوژیک بهره خواهد برد : یعنی از انواع سلاح های بیولوژیک پیشرفته که قادر است روی «ژنوتیپ های» مشخصی تأثیر بگذارد و در نتیجه می تواند این ابزار ترور یعنی جنگ بیولوژیک را به ابزار سیاسی تبدیل سازد (59).

 

قابلیت های نظامی ایران  :

 موشک های میان برد و دوربرد

ایران توان نظامی پیشرفته ای دارد که شامل موشک های میان برد و دور برد می شود که می تواند اهداف خود را در اسرائیل و کشورهای منطقۀ خلیج مورد اصابت قرار دهد. از همین رو کشورهای هم پیمان ایالات متحده، ناتو و اسرائیل برای پیش گیری از حملۀ تلافی جویانۀ ایران به وسیلۀ موشک، برای استفاده از سلاح های هسته ای حساب بازکرده اند.

در نوامبر سال 2006 ، پس از یک برنامه ریزی دقیق، موشکهای زمین به زمین ایران در چهار چوب طرح عملیاتی مورد آزمایش قرار گرفت. متخصصین رده بالای موشکی ایالات متحده (به نقل از دبکا)(60)، «ایرانیان تکنولوژی نوینی را به نمایش گذاشتند ولی غربی ها تا پیش از این نمی دانستند که ایران چنین تکنولوژی ای را در اختیار دارد(61).

 

به گفتۀ یوزی روبن، رئیس اسبق برنامۀ موشک های بالیستیک اسرائیل، «شدت آزمون نظامی بی سابقه بود[...] هدف آن شگفت زده کردن بود و شگفت زده کرد». چنین موردی اگر چه در ایالات متحده و اسرائیل موجب تحریکات سیاسی شد، ولی آزمایشان 2006 به هیچ وجه خللی در تصمیم آمریکا، ناتو و اسرائیل برای حمله به ایران وارد نساخت.

تهران طی چندین بیانیه اعلام داشت که اگر مورد حمله قرار گیرد، اسرائیل نخستین هدف موشک های ایران خواهد بود. در این صورت موضوع سامانه های پدافند هوایی اسرائیل به شکل اساسی مطرح می گردد. پایگاه های نظامی آمریکا و هم پیمانانش در کشورهای خلیج، ترکیه، عربستان سعودی، افغانستان و در عراق می تواند از اهداف احتمالی ایران باشد.

 

نیروی زمینی ایران

ایران توسط پایگاه های نظامی ایالات متحده و هم پیمانانش به محاصره در آمده، با این وجود توان نظامی قابل توجهی را در اختیار دارد(به نقشه زیر توجه کنید).

 

 

 

 

 

http://mycatbirdseat.com/wp-content/uploads/2010/08/Iran-encircled2.gif

 

 

 

 

 

 

http://www.globalresearch.ca/articlePictures/new_us_bases.png

محاصرۀ ایران توسط پایگاه های نظامی آمریگا و هم پیمانانش

 

 

 

 

با این وجود، لازم به یادآوری است که حد و حدود نفرات نیروهای ایران را(نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی) در مقایسه با نیروهای ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو که در عراق و افغانستان حضور دارند بازشناسی کنیم.

در رویارویی با یک قیام سازمان دهی شده، نیروهای متفقین از همین حالا در افغانستان و در عراق از پا افتاده اند. اگر نیروی زمینی ایران به جبهۀ دو کشور اشغال شده وارد شود، آیا نیروهای متفقین یارای مقابله با چنین موقعیتی را خواهند داشت؟ نیروی مقاومت علیه اشغال ایالات متحده و هم پیمانانش به شکل اجتناب ناپذیری تأثیر گذار خواهد بود.

نیروی زمین ایران در حد 700000 است که 13000 سرباز حرفه ای، 220000 سرباز وظیفه و 350000 سرباز ذخیره(63 ). علاوه بر این 18000 نفر در نیروی دریایی و 52000 نفر در نیروی هوایی خدمت می کنند.

بر اساس گزارشات بررسی های استراتژیک، «پاسداران انقلاب 125000 نفر هستند که به پنج شاخۀ مختلف تقسیم شده اند : آنها نیروی دریایی، نیروی هوایی، نیروی زمینی خاص خود را دارند، و به علاوه نیروی قدس (نیروهای ویژه) و شبهه نظامیان داوطلب تحت عنوان بسیجی که تحت نظارت و سرپرستی پاسداران انقلاب هستند و 90000 نفر در آن به شکل تمام وقت فعال بوده و 300000 نفر ذخیره در اختیار دارد. در مجموع این نیرو می تواند تا 11000000 نفر را بسیج کند.» (64)

به عبارت دیگر ایران می تواند تا نیم میلیون نفر ارتش منظم و چندین میلیون نفر ارتش نامنظم در اختیار داشته داشته باشد. نیروهای ویژۀ قدس از هم اکنون در عراق حضور دارند.

چندین سال است که ایران مانور نظامی برگزار می کند. اگر نیروی هوایی ایران توان کافی در اختیار ندارد، موشک های میان برد و دور برد کاملا عملیاتی هستند و ارتش ایران در حالت آماده باش کامل به سر می برد. در حال حاضر یگان های رزمی ارتش ایران در چند کیلومتری مرزهای عراق و افغانستان و به همین ترتیب در نزدیکی کویت مستقر هستند. نیروی دریایی ایران در نزدیکی پایگاه های نظامی ایالات متحده و هم پیمانان و دوستان نزدیکش در امارات عربی در سرتا سر خلیج فارس گسترش دارد.

لازم به یادآوری است که افزایش قدرت نظامی ایران، ایالات متحده را بر آن داشته است تا به مقادیر زیادی اسلحه به کشورهای عضو ناتو در خلیج فارس و به همین ترتیب به کویت و عربستان سعودی ارسال دارد.

اگر چه سلاح های ایران نسبت به سلاح های آمریکایی، و کشورهای عضو ناتو از سطح نازل تری برخوردار است، با این وجود نیروهای ایران قادر خواهند بود تلفات سنگینی به نیروهای کشورهای هم پیمان در جبهۀ عراق و افغانستان وارد سازند. در دسامبر 2009 واحدهای زمینی و تانک های تهاجمی ایران برای اشغال منطقۀ نفت خیز در شرق میسان که گویا ایران آن را متعلق به خود می دانست، بی آن که با نیروهای متفقین برخورد کنند، وارد خاک عراق شدند. حتی در صورتی که با حملۀ برق آسا، پایگاه ها، سامانه های اطلاعاتی و دیگر زیر ساخت های ایران به شکل حجیم بمباران شود و موشک های سنگر کوب متعارف و هسته ای تاکتیک در جنگ علیه ایران به اهدافشان اصابت کند، با شروع جنگ، دیر یا زود کارزار به رویارویی زمینی منتهی خواهد شد. طراحان نظامی ایالات متحده بی شک چنین موضوعی را در سناریوهای جنگی شان در نظر داشته اند.

تحت چنین شرایطی عملیات نظامی تلفات جانی بسیار زیادی بین شهروندان و نظامیان بر جا خواهد گذاشت، خصوصا وقتی که سلاح های هسته ای نیز به کار برده شود.

 افزایش بودجۀ جنگ در افغانستان در حال حاضر در کنگرۀ ایالات متحده در دست بررسی است و موضوع حمله به ایران را نیز در بر می گیرد. در سناریوی گسترش جنگ، یگان های رزمی ارتش ایران قادر هستند از مرزهای عراق و افغانستان عبور کنند.

از طرف دیگر، گسترش نظامی در شرایطی که از سلاح های هسته ای استفاده شود می تواند به سناریوی جنگ جهان سوّم منتهی شود و از مرزهای خاورمیانه و آسیای مرکزی نیز فراتر رود.

در واقع این طرح عملیات نظامی که بیش از پنج سال است که روی میز پنتاگون گذاشته شده، آیندۀ بشریت را تهدید می کند.

در این نوشته، توجه ما روی تدارکات جنگی متمرکز بود، ولی چنین تدارکاتی هر چند که به مراحل پیشرفته رسیده باشند، به این معنا نیست که جنگ به مرحلۀ اجرایی درآید. ایالات متحده و ناتو و اسرائیل پی برده اند که دشمنشان در سطح گسترده قادر به پاسخگویی است. در این پنج سال گذشته، همین عامل ( نیروی بازدارندۀ ارتش ایران) به تنهایی در تصمیم گیری ایالات متحدۀ آمریکا و همپیمانانش تأثیر گذار بوده و به همین علت حمله به ایران دائما به آینده موکول شده است.

ساختار پیمان نظامی یک عامل تعیین کنندۀ دیگر نیز دارد. اگر ناتو به نیروی قدرتمند تبدیل شده است، اتحاد بین روسیه و چین و برخی جمهوری های شوروی سابق، سازمان همکاری شانگهای به شدت دچار ضعف شده است.

تهدیدات دائمی  ایالات متحدۀ آمریکا علیه چین و روسیه به هدف تضعیف اتحادیۀ شانگهای و نا امید ساختن هر گونه عکس العمل نظامی از جانب هم پیمانان ایران در صورت حملۀ ارتش آمریکا، ناتو و اسرائیل به این کشور است.

ولی پرسش این جا است که این کدام نیروهای حاضر در صحنه هستند که می توانند از شعله ور شدن جنگ جلوگیری کنند؟ در دستگاه دولت ایالات متحدۀ آمریکا، در سطح کنگره، پنتاگون و ناتو نیروهایی وجود دارند که دائما روی این موضوع کار می کنند.

ولی در پایان خط، نیروی مرکزی که می تواند مانع بروز جنگ گردد از پایه های اجتماعی بر می خیزد و به این ترتیب  شرکت نیرومند جریان های ضد جنگ را ضروری می سازد که صدها و میلیون ها نفر در سطح ملی و بین المللی  در آن شرکت دارند.

مردم نه تنها باید علیه چنین طرح نظامی بسیج شوند بلکه باید به مقامات دولتی و نمایندگانشان اعتراض کنند. از چنین جنگی می توان اجتناب کرد، و این امر مستلزم مداخلۀ قاطعانۀ مردم در رورویایی با سیاست های جنگ طلبانۀ دولت هایشان است. مردم باید دولت ها و نمایندگانی را که انتخاب کرده اند تحت فشار قرار دهند، و در سطح اماکن عمومی در شهرها و شهرداری ها سازماندهی کنند. باید پیغام را به همه منتقل کرد و شهروندان را از نتایج جنگ هسته ای مطلع ساخت. مردم باید دربارۀ این موضوع حیاتی با مراتب نیروهای نظامی وارد گفتگو شوند.

سازماندهی تظاهرات ضد جنگ کافی نیست. باید شبکۀ ضد جنگ مردمی و گسترده تشکیل داد که قادر به رویارویی با ساختارهای قدرت و قدرتمداران باشد. امروز جلوگیری از این جنگ به جنبش مردمی گسترده نیازمند است تا حقانیت این جنگ را زیر علامت سؤال برده و ابعاد جنایت آمیز چنین طرحی را درسطح جهانی آشکار سازد.

پانوشت

1)      Matthew Alford et Robbie Graham, Lights, Camera…Covert Action : The deep Politics of Hollywood, Global Research, 31 janvier 2009). 0.0283 mètre cube

2)      1 pied = 0.0283 mètre cube

3)      Huge U.S.-India Armes deal To Contain China, Global Times, 13 juillet 2010

4)      Cité dans Rick Rozoff, Confronting both China and Russia : U.S. Risks Military Clash With China In yellow sea, Global Research, 16 juillet 2010.

5)      Voir Rick Rozoff, Confronting both China and Russia : U.S.Risks Military Clash With China In Yellow Sea, Global research, 16 juillet 2010

6)      Patriot Advanced Capabilité-3

http://www.mda.mil/global/videos/pac3/pac3dt6.wmv

 

 

 

 

7)      THAAD

8)      Système Aegis

9)      Rick Rozoff, NATO’s Role In The Military Encirclement Of Iran, Global Research, 10 février 2010

10)    Jules Dufour, Le réseau mondial des bases militaires US, Mondialisation.ca, le 10 avril.

11)   Jules Dufour, Le réseau mondial des bases militaires US, Mondialisation.ca, le 10 avril.

12)   ENMOD, HAARP

13)   OCS. Organisation de coopération de shanghai, 14 et 15 juin 2001

14)   Reuter- Zogby

15) In Globalsecurity

16) TIRANNT , « Theater Iran Near Term » 

17) William Arkin, Washington Post, 16 avril 2006

18) William Arkin, Washington Post, 16 avril 2006

19) Admiral Fallon

20) USCENTCOM

21) New Statesman, 19 février 2007

22) Phillip Giraldi, Deep Background, The American Conservative août 2005

23) SSN

24) SMN

25) USCENTCOM, http://www.milnet.com/milnet/pentagon/centcom/chap1/stratgic.htm #USPolicy, le lien n’est plus fonctionnel, mais il est archivé au http://tinyurl.com/37gafu9

26) Wesley Clark

27) In L’Irak, le terrorisme et l’Empire américain(page 130)

28) Secret 2001 pentagon Plan to Attack Lebanon, Global Research, 23 juillet 2006

29) In Michel Chossudovsky, Planned US-Israeli Attack on Iran, Global Researcg, 1er mai 2005

30) Dick Cheyney, en entrevue à MSNBC, janvier 2005

31) Zbigniew Brzezinski

32) Michel Chossudovki, Usually Large U.S. Weapons Shipment to Israel : Are the US and Israel Planing a Broader Middle East War ? Global Research, janvier 2009.

آیا ارسال حجم غیر عادی اسلحۀ آمریکایی به اسرائیل نشانی از خواست آنها برای گسترش جنگ در خاورمیانه است؟

33) Defense talk.com, 6 janvier 2009

34) Geoff Morrell

35) Cité dans Israel National News, 9 janvier 2009

36) Louie Gohmert

37) Webster tarpley, Fidel castro Warns of Illinent Nuclear War ; Admiral Mullen Threatens Iran ; US-Israel Vs.Iran-Hezbollan Confrontation Builds On, Global Research, 10 août 2010

38) USSTRATCOM

39) Offut

40) Michel Chossudovsky, Nuclear Wae against Iran, Global research, 3 janvier 2006, en français/ Guerre nucléaire contre l’Iran.

41) David Ruppe, Preemptive Nuclear War in a state of readiness : U.S. Command Declares Global Strike Capability, Global Security Newswire, 2 décembre 2005

42) U.S. Nuclear Option on Iran Linked to Israeli Attack Threat-IPS ipsnews .net, April 23, 2010

43) Revealed : Israel plans nuclear strike on Iran-Times Online, 7 janvier 2007

44) Opponents Surprised By Elimination of Nuke research Funds defense News 29 novembre 2004

45) BLU 113

46) GBU 28

47)  Michel Dhossudovsky,

 http://www.globalresearch.ca/articles/CHO112C.html, et http://www.thebulletin.org/article nn.php?art  ofn=jf03norris

48) thermonucléaire

49) GBU-43/B Massive Ordnance Air Blast bombe : Mother of Alle bombes

http://www.youtube.com/watch?v=uMSfD4roMxY&NR=1&feature=fvwp

50) Jonathan Karl, Is the U.S. Preparing to Bomb Iran ? ABC News, 9 octobre 2009

51) GBU-57A/B ou Massive Ordnance Penetrator (MOP)

52) Edwin Black, « Super Bunker-Buster Bombs Fast-Tracked for Possible Use Against Iran and North Korean Nuclear Programs », Cutting Edge, 21 septembre 2009

53) Projet of the New American Century  (PNAC)

54)  Rebuilding American Defense

55) Voir Project for a New American century, Rebuilding Americas defenses, Washington DC, septembre 2000,pdf.

56) Voir Michel Chossudovsky, « Owning the Weather » for Military Use, Global research, 27 septembre 2004.

57) (Air Force 2025 Final Report, See also US Air Force: Weather as a Force Multiplier: Owning the Weather in 2025AF2025 v3c15-1 | Weather as a Force Multiplier: Owning... | (Ch 1) atwww.fas.org)

58) , (Voir Mojmir Babacek, Electromagnetic and Informational Weapons:, Global Research, 6 août 2004)

59) (PNAC, op cit., p. 60).

60) Debka

61) (Voir Michel Chossudovsky, Iran's "Power of Deterrence"  Global Research, 5 novembre 2006 ; en français : « Le Pouvoir de Dissuasion » de l'Iran) Israël a reconnu que le Shehab-3, avec une portée de 2000 km, peut atteindre Israël, le Moyen-Orient et l’Europe. (Debka, 5 novembre 2006)

62) www.cnsnews.com 3 novembre 2006)

63) Voir Islamic Republic of Iran Army - Wikipedia

64)  Armed Forces of the Islamic Republic of Iran - Wikipedia

 

Article original en anglais : Towards a World War III Scenario? The Role of Israel in Triggering an Attack on Iran, Part II The Military Road Map

 

 

منبع اصلی به ز بان انگلیسی

Preparing for World War III, Targeting Iran, Part I/ Global Warfare, 1er août 2010

منبع به زبان فرانسه

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=20815

 

 

 

 

 

 


Michel Chossudovsky

میشل شوشودوسکی رئیس مرکز پژوهشی جهانی سازی و استاد اقتصاد در دانشگاه اوتاوا است. او نویسندۀ کتاب «جنگ و جهانی سازی»، «حقیقت در پشت پردۀ 11 سپتامبر» و »جهانی سازی فقر و نظم نوین جهان» است. این اثار تا کنون به 12 زبان ترجمه شده است.

 

معرفی کتاب

http://www.editionsdemilune.com/agent-orange-apocalypse-viet-nam-p-33.html

معرفی یک وبلاگ مهم

http://stopua.blogfa.com

که خواندن آن و دریافت دانستنی های آن برای همگان امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و شما نیز حتما با چنین نظریه ای موافق خواهید بود.

«دربارۀ کاربرد سلاح های اورانیوم رقیق شده در جنگ های معاصر» یا هنر معاصر : اثر ایالات متحدۀ آمریکا و شرکا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

گاهنامۀ هنر و مبارزه

تنها آنان که بر خاک افتادند خاتمۀ جنگ را دیدند (افلاتون)...................................................................

 

 

 

 

آیا واشینگتن

برای هلوکاست هسته ای

طرح ریزی کرده است؟

 

بخش 2

نوشتۀ میشل شوسودوسکی

Mondialisation.ca, Le 19 aout 2010-09-23

 

 

 

 

 

 

طرح ادغام 

سلاح هسته ای و غیر هسته ای

دکترین عملیات مختلط هسته ای برای استفاده از سلاح های هسته ای و چگونگی روابط بین عملیات جنگ هسته ای و غیر هسته ای آیین نامه هایی را تدارک دیده است.

«استفاد ه از سلاح های هسته ای در صحنۀ جنگ، باید مشروط به هماهنگی در سطح سلاح های اتمی و غیر اتمی باشد» (3).

نتایج چنین ادغامی بین سلاح های اتمی و غیر اتمی تأثیرات عمیقی روی تصمیم گیری فرماندهی، یعنی رئیس جمهور ایالات متحدۀ آمریکا، خواهد داشت، زیرا به محض این که فرمان عملیات نظامی مختلط غیر اتمی – اتمی صادر شود، این احتمال وجود دارد که  سلاح های اتمی تاکتیکی، بی آن که نیازی به اجازۀ رئیس جمهور داشته باشد، بر اساس ضرورت های صحنۀ جنگ به کار برده شود.

از این دیدگاه، آیین نامۀ اجرایی در حوزۀ اقتدار فرماندهان نظامی حاضر در صحنۀ عملیات بسیار انعطاف پذیر  خواهد بود که به راحتی می توانند برای به کار بستن سلاح های اتمی بر اساس تحولات وضعیت جنگی تصمیم بگیرند.»

فرماندهان مناطق جنگی مسئول تعیین اهداف در تآتر عملیاتی و در صورت لزوم طراحی حملۀ اتمی به انضمام انتخاب اهداف هستند. در این صورت مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحده  به عنوان فرماندهی پشتیبانی عمل خواهد کرد و طرح دقیق پشتیبانی را در هماهنگی با طرح تآتر عملیاتی تدارک می بیند.

تمام طراح تآتر عملیات هسته ای از آیین نامۀ تصویب شده در «طرح عملیات هماهنگ و ساخت و ساز اجرایی» تبعیت می کند. به این ترتیب فرماندهی منطقۀ جنگی هنگام بحران می تواند بر اساس ضروریات طرح هایی را تهیه و به اجرا بگذارد.

به این علت که برای هر سناریویی تمام گزینش ها قابل پیشبینی نیست، فرماندهان جنگی باید قابلیت طراحی عملیات نظامی و به اجرا در آوردن آن را در موقعیت های بحرانی داشته باشند. طرح عملیات بحرانی قابلیت گزینش های تازه ای را فراهم می سازد، در صورتی که گزینش های رایج  فعلی یا محدود بوده و یا گزینش های اصلی آن مناسب نیستند.

فرماندهی، کنترل و هماهنگی باید به اندازۀ کافی اتعطاف پذیر باشد، تا فرماندهی مناطق جنگی قادر به هدف گیری اهدافی باشند که مشروط به زمان هستند، همانند سکوهای متحرک پرتاب موشک.

 

 

 

 

 

تآتر عملیات هسته ای

(Theatre Nuclear operation)

 

 

در حالی که برای تهاجم اتمی، رسما اجازۀ رئیس جمهور ضروری می باشد از این پس فرماندهان مناطق جنگی نه تنها مسئولیت اجرای طرح عملیات هسته ای  را به عهده خواهند داشت بلکه وکالت تعیین تکلیف برای نیروی هسته ای را نیز در حد فرماندهی در اختیار دارند (مراجعه شود به «دکترین عملیات هسته ای مختلط»). در این جا ما به شکلی که مشاور وزارت دفاع آمریکا روبرت مک نامارا(4) مطرح کرده است با خطر «خطا در اثر بی توجهی در پرتاب» روبرو نیستیم، بلکه با روند تصمیم گیری نظامی ارتباط پیدا می کند که برای فرماندهان نظامی تا فرماندۀ کل قوا و تا فرماندهان منطقه ای در استفاده از سلاح های اتمی تاکتیکی صلاحیت قانونی  قائل است. علاوه بر این، به این علت که پروندۀ این بمب های کوچک اتمی تاکتیکی به شکل دیگری در بایگانی پنتاگون آرشیو شده است، و به این معنا که از این پس برای «شهروندان غیر نظامی در مناطقی که این نوع بمب ها به کار برده می شود، بی خطر» اعلام شده و در نتیجه خطرات جانبی آن را ناچیز تعبیر کرده اند، محدودیت اساسی و از پیش تعیین شده ای برای کاربرد آن وجود ندارد. به محض این که فرمان حملۀ نظامی صادر گردد (به عنوان مثال حملۀ هوایی علیه ایران) فرماندهان تآتر عملیات نظامی از تمام اقتدارات کافی برای اجرای عملیات برخوردار خواهند بود. چنین قاعده ای عملا به این معنا است که از لحظه ای که رئیس جمهور به کشوری اعلام جنگ صادرکند، فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک ایالات متحده در پیوند با فرماندهان می تواند برای تعیین اهداف و نوع سلاح هایی که باید به کار برده شود تصمیم بگیرد. در حال حاضر ذخیرۀ سلاح اتمی جزء انبار مهمات جبهۀ جنگ است. به عبارت دیگر، سلاح های اتمی در جعبۀ ابزار گنجانده شده و حتی در تآتر جنگ متعارف به کار برده می شود.

 

 

 

حملات هوایی طراحی شده علیه ایران

 

طرح عملیات حملۀ هوایی علیه ایران از ژوئن 2005 آماده شده است. ابزار آلات نظامی ضروری برای چنین عملیاتی مستقر شده اند (برای اطلاعات بیشتر به مقالۀ «جنگ اتمی علیه ایران نوشتۀ میشل شوسودوسکی ژانویه 2006 » مراجعه کنید).

نائب ریاست جمهوری، دیک چنی به مرکز فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک ایالات متحده دستور داد تا «طرحی فوری» برای «حملۀ هوایی گسترده به انضمام سلاح های اتمی و غیر اتمی» علیه ایران آماده سازد (5).

در ژانویه 2005 تحول بزرگی در گزینش مسئولیت های مرکز فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک ایالات متحده روی داد.  فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک به عنوان «فرمانده عملیات نظامی برای ادغام و هماهنک سازی فعالیت های وزارت  دفاعی در مبارزه علیه تهدیدات سلاح های کشتار دسته جمعی تعیین شد». برای عملیاتی سازی مسئولیت های تازه، یک گروه تازه از فرماندهان تحت عنوان فرماندهی ستاد مشترک هوا-فضا(6) .

تحت هدایت مرکز فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک، فرماندهی ستاد مشترک هوا-فضا ، بر اساس دکترین نوین جنگ اتمی در دولت بوش، مسئول عملیات نظامی «با استفاده از سلاح های غیر اتمی و اتمی» خواهد بود.

به طوری که روبرت نوریس و هانس کریستنسن در بولتن علوم اتمی (7) توضیح داده اند، هر دو نوع اسلحه در عملیات تهاجمی تحت فرماندهی و نظارت مشترک به کار برده خواهد شد.

وزارت دفاع طرح های تهاجم اتمی ا ش را برای پاسخ گویی به دکترین نوین ریاست جمهوری به اجرا می گذارد و طرح های دوران جنگ سرد را به طرح هایی در سطح کوچکتر منتقل کرده و آن را با نیازهای  نظامی در رویارویی با دشمنان امروز تطبیق می دهد.

طرح اصلی در استراتژی نوین جنگ تحت عنوان «طرح عملیاتی 8044» نامیده شده است. این طرح عملیات قابل انعطاف تری را برای امنیت کشورهای هم پیمان و در سطح بازدارندگی فراهم می سازد و در صورت لزوم هنگامی که مورد عاجلی روی دهد می تواند در سطح گسترده علیه دشمن به کار بسته شود.

یکی از اعضای این گروه تازه تأسیس «طرح عملیاتی 8022» است، بینش بنیادی این طرح به هدف استفادۀ سریع از سلاح های اتمی و غیر اتمی، و در عین حال قابلیت هدایت جنگ اطلاعاتی برای تخریب پیش گیرنده، و در صورت لزوم هدف گیری آماج های موقت یعنی آماج های متحرک در هر نقطه از جهان است.

مشاور وزارت دفاع دونالد رامسفلد در آغاز سال 2004 اخطاریه ای برای گروه طرح عملیاتی 8022 به امضا رساند که حاوی فرمان آماده باش فوری بود. در نتیجه این سیاست پیش گیرنده  در دولت بوش عملیاتی شد، و بمب افکن های دور پرواز، زیر دریایی های استراتژیک و گشتی های بازدارنده و احتمالا موشک های بالیستیک قاره پیما به حالت آماده باش درآمدند.

به کار بستن عملیات ضربتی در سطح جهانی به وسیلۀ طرح عملیاتی 8022 انجام خواهد گرفت که در حال حاضر عبارت است از مأموریتی که نیروی دریایی و نیروی هوایی ایالات متحده به شکل مجموعه ای ضربتی به وسیلۀ زیر دریایی و بمب افکن به انجام می رسانند.

طرح عملیاتی 8022 طرح پوشش کامل برای سناریوهای استراتژیک عملیات پیش گیرنده است که استفاده از سلاح اتمی را نیز الزاما در بر می گیرد.

 این طرح به طور مشخص روی تهدیدات تازه همانند ایران و کرۀ شمالی و به همین ترتیب تهدیدات احتمالی از سوی تروریست های احتمالی تمرکز یافته ولی به گفتۀ هانس کریستنسن «هیچ مانعی وجود ندارد که طرح عملیاتی 8022 در سناریوی محدود علیه اهداف روسی و چینی وارد عمل نشود.»

 

 

 

اجازه نامۀ گسترش سلاح های اتمی

 

طرح دیگری برای بمباران هوایی ایران در اواسط سال 2004 و پس از ایجاد طرح عملیاتی 8022 در آغاز سال 2004 شروع شده بود. در ماه می 2004 راه کاری صادر شد که راه کار ریاست جمهوری برای امنیت ملی بود : اجازه نامۀ 35 برای گسترش سلاح های اتمی (8).

محتوای این پروند بسیار حساس، و جزء اسرار دولتی است که با احتیاط کامل حفاظت می شود. رسانه ها هیچ خبری دربارۀ اجازه نامه برای گسترش سلاح های اتمی و مباحثی که پیرامون همین موضوع در کنگره مطرح شده بود منتشر نکردند. با وجود این که محتوای پرونده به عنوان اسرار دولتی آرشیو شده است، گمانه زنی هایی دربارۀ اجازه نامۀ 35 برای گسترش سلاح های اتمی تاکتیکی مطرح گردیده و غالبا آن را در رابطه با تآتر جنگی خاور میانه و در پیوند با طرح عملیاتی 8022 دانسته اند.

دربارۀ این موضوع، روزنامۀ« یانی سافاک» (9) در ترکیه به تاریخ فوریه 2006 مقاله ای به شرح زیر منتشر کرد :

«ایالات متحده در حال مستقر ساختن بمب های هسته ای تاکتیکی از نوع ب61 در جنوب عراق است. استقرار این نوع بمب ها با طرح حملۀ هوایی اسرائیل علیه ایران مرتبط می باشد، به این معنا که اگر ایران علیه حملۀ اسرائیل دست به عمل تلافی جویانه بزند، از آنها علیه ایران استفاده خواهد شد» (10)

 این طور به نظر می رسد که گسترش این نوع بمب ها در عراق نتیجۀ راه کار های امنیت ملی وابستۀ به ریاست جمهوری می باشد(11) .

آن چه از مقالۀ «ینی سافاک» نتیجه گرفته می شود این است که سلاح های متعارفی که در عملیات تلافی جویانۀ ایران در مقابله با حملۀ هوایی مشترک ایالات متحده و اسرائیل  به کار خواهد رفت، با بمب های اتمی تاکیتکی ب 61 تلافی خواهد شد. این گمانه زنی در مورد کاربرد سلاح های اتمی تاکتیکی با آن چه در مجلۀ موقعیت هسته ای سال 2001 مطرح شده بود همخوانی پیدا می کند (12).

 

اسرائیل : سلاح های اتمی و غیراتمی

اسرائیل به عنوان یکی از اعضای اتحادیۀ نظامی  در حملات طرح ریزی شده علیه ایران عهده دار نقش بسیار مهمی است.

رسانه ها طی مقالات متعدد و در سطح گسترده گزارش دادند که در ماه سپتامبر 2004 اسرائیل  حدود 500 فروند بمب سنگر کوب بلو 109 (13) از آمریکا  دریافت کرده است. در آوریل 2005، واشینگتن تأیید کرد که اسرائیل 100 فروند بمب سنگر کوب و علاوه بر این بمب های گبو-28 که توسط کارخانۀ لاکهید مارتین ساخته شده دریافت خواهد کرد (رویترز 26 آوریل 2005) . بمب های گبو- 28 را به عنوان بمب های متعارف، مسلح به تجهیزات رادار لیزری معرفی کرده اند. وزن گبو-28 معادل  2،275 تن است که 1،820 تن متعلق به کلاهک جنگی آن می باشد. گبو-28  پیش ازاین نیز در جنگ علیه عراق به کار برده شده است.

بیانیۀ پنتاگون مبنی بر تأید فروش 500 فروند گبو-109 به این معنا بود که  حجم مشارکت ایالات متحده را در رابطه با اهداف استراتژیک و تاکتیک  به نمایش بگذارد.

بمب های گبو-109 با رادار لیزری می تواند از روی هواپیماهای موجود در پیکرۀ ناوگان نیروی هوایی اسرائیل یعنی به وسیلۀ شکاری های اف 15 و اف 16 پرتاب شود.اسرائیل در عین حال نخستین فروندهای 102 اف 16 ای اس (14) دور پروا ز را از واشینگتن دریافت کرده است. به گفتۀ روبرت هوسون (رویترز 21 سپتامبر 2004) «اسرائیل احتمالا بمب های سنگر کوب خاص خودش را می سازد ولی نسبت به بلو 109 از اعتبار کمتری برخور دار است (910 کیلو گرم)»

مقالۀ رویترز مشخص نمی کند که نسخۀ بمب سنگر کوب ساخت اسرائیل از کلاهک هسته ای (اورانیوم ضعیف شده) استفاده می کند یا نه. لازم به یادآوری است که ذخیره سازی بمب های سنگر کوب چند ماه پس از انتشار اجازه نامۀ 35 امنیت ملی وابستۀ به ریاست جمهوری مبنی بر گسترش سلاح های اتمی (می 2004)، انجام گرفت.

اسرائیل بین 100 تا 200 کلاهک اتمی استراتژیک در اختیار دارد (برخی منابع رقم 200 تا 400 را اعلام کرده اند). در سال 2003 واشینگتن و تل آویو اعلام کردند که برای «گسترش سامانۀ کروز» هارپون و نصب آنها روی زیر دریایی های دلفین همکاری می کنند. سامانۀ کروز هارپون دریا پایه و مسلح به کلاهک اتمی بوده و  توسط ایالات متحده ساخته شده است(15).

چنین وقایعی مصادف است با تدارکات حمله علیه ایران، که طی آن اسرائیل ساخت دو زیردریایی تازه را که قابلیت تجهیز به سامانه های کروز با کلاهک اتمی را دارا می باشد به آلمان سفارش داده است.(16)

شرکت اسرائیل در حملات هوایی مثل یک بمب سیاسی در تمام خاور میانه عمل خواهد کرد و جنگ را به مناطق لبنان و سوریه گسترش خواهد داد. جنگ در تمام منطقه، از شرق مدیترانه تا آسیای مرکزی به انضمام مرز غربی افغانستان را شعله ور خواهد ساخت.

 

نقش اروپای غربی

چند کشور اروپای غربی که رسما کشورهای غیر اتمی هستند، در واقع واشینگتن آنها را به سلاح های اتمی تاکتیکی مسلح ساخته است.

در حالی که ایالات متحده  پنج کشور غیر هسته ای عضو ناتو یعنی بلژیک، آلمان، ایتالیا، هلند و ترکیه و یک کشور هسته ای دیگر یعنی انگلستان را تقریبا با 480 بمب اتمی ب 61 تجهیز کرده است، نگهبانان هسته ای سازمان ملل متحد تا کنون نسبت به این موضوع بی اعتنا بوده و توجهی نداشته اند که ایالات متحده فعالانه در حال مسلح کردن کشورهای اروپای غربی به سلاح اتمی است. ترکیه یکی از انبارهای مهمات اروپا و عضو کشورهای هم پیمان با آمریکا و اسرائیل به شمار می آید که علیه ایران سازماندهی شده و بیش از 90 بمب سنگر کوب هسته ای ب 61 را در پایگاه هوایی (اتمی) اینکیرلیک ذخیره کرده است(17).

چنین ذخیره سازیهایی برای گسترش ب 61 در اروپای غربی در پیوند با سیاست اتمی ایالات متحده  و به هدف کاربرد آنها در تآتر خاورمیانه  پیش بینی شده است. علاوه بر این، بمب های ب 61 که در کشورهای غیر هسته ای ذخیره شده هم گام با طرح های تهاجمی ناتو می تواند علیه روسیه و دیگر کشورهای خاورمیانه مثل سوریه و ایران وارد کارزار شود (18).

«توافقات در اواسط سال های 1990 صورت پذیرفت و براساس آن خارج از حوزۀ مسئولیت فرماندهی اروپا نیروی اتمی ایالات متحده مجاز خواهد بود که بمب های اتمی اش را در اروپا و به هدف استفادۀ احتمالی علیه ایران و سوریه ذخیره کند.» (19)

به استثناء ایالات متحده، هیچ قدرت اتمی «سلاح اتمی به کشورهای غیر اتمی صادر نکرده است» (20)

در حالی که کشورهای غیر هسته ای با انبساط خاطر و بی آن که سند معتبری ارائه دهند، تهران را به گسترش سلاح اتمی متهم می کنند، خودشان سلاح های اتمی در اختیار دارند و مشخصا این سلاح ها را نیزعلیه ایران ذخیره کرده اند.

 

 

آلمان : عملا یک قدرت اتمی است

 

بین «پنج کشور غیر اتمی»، آلمان با سه پایگاه اتمی (که دو پایگاه آن کاملا عملیاتی است) قوی ترین کشور بین پنج کشور غیر اتمی اروپا است که می تواند تا سقف 150 بمب ب 61 سنگر کوب را ذخیره کند. این سلاح های اتمی تاکتیکی نیز همگام با طرح های تهاجمی ناتو خاور میانه را هدف گرفته اند. علاوه بر این باید دانست که آلمان اگر چه رسما به گروه کشورهای دارندۀ سلاح هسته ای تعلق ندارد، ولی برای نیروی دریایی فرانسه کلاهک اتمی تولید می کند. در نتیجه، آلمان کشوری است که نه تنها قابلیت ذخیره سازی کلاهک اتمی را دارا می باشد بلکه می تواند سلاح اتمی بسازد و صادر کند.

L’EADS, The European Aeronautic Defense and Space Company

شرکتی با همکاری آلمان و اسپانیا که توسط «دویچ ایرواسپس» و گروه قدرتمند دایملر(21) دومین تولید کنندۀ اسلحه در اروپا بوده و برای فرانسه موشک های اتمی  ام 50  می سازد.

 

فرانسه دکترین حملۀ اتمی پیش گیرنده را از آن خود می سازد

در ژانویه 2006 ژک شیراک رئیس جمهور فرانسه خبر مهمی را دربارۀ تحولات سیاست اتمی فرانسه اعلام کرد.

شیراک بی آن که نامی از ایران ببرد اعلام کرد که بمب های اتمی فرانسه در اشکال «تهاجم تمرکز یافته» علیه کشورهایی که در پی ساخت سلاح های کشتار دسته جمعی هستند به کار خواهد رفت، و در عین حال از امکان کاربرد سلاح های اتمی تاکتیکی در تآتر جنگ متعارف یاد کرد، که  با دکترین اتمی ایالات متحده و ناتو هماهنگی کاملی را نشان می دهد(22).

رئیس جمهور فرانسه کمابیش دربارۀ «جنگ علیه تروریسم» که بودجۀ آن توسط ایالات متحده تأمین می شود مطالبی مطرح کرد و سلاح اتمی را به عنوان ابزاری برای ایجاد جهانی امن و مبارزه علیه تروریسم ارزیابی نمود.

سلاح های هسته ای برای مبارزه با تروریسم ساخته نشده اند، با این وجود، شیراک می گوید :« رهبران دولت هایی که با ابزارهای تروریستی ما را تهدید می کنند، و حتی آنهایی که در اشکال مختلف علیه ما درپی گسترش سلاح های کشتار دسته جمعی هستند، باید بدانند که با خطر پاسخ قاطعانۀ ما روبرو خواهند شد.»

اگر چه شیراک دربارۀ کاربرد پیش گیرندۀ سلاح های اتمی چیزی نگفت، ولی بیانیۀ او کاملا با سیاست  دولت بوش در این زمینه همخوانی داشته و استفاده از سلاح های اتمی تاکتیکی در جنگ  علیه «کشورهای یاغی» و یا سازمان های تروریستی غیر دولتی را مجاز دانسته است.

 

 

 

 

پانوشت

 

3)برای اطلاعات بیشتر در این مورد به مقالۀ «جنگ هسته ای علیه ایران» ژانویه 2006 نوشتۀ میشل شوسودوسکی مراجعه کنید

 

 

4)      Robert S.Mc Namara

6 ژوئن 1916 در سانفراسیسکو به دنیا آمد و در 6 ژوئیه 2009 در واشینگتن در گذشت. او مرد مدیریت بازرگانی ،  مرد سیاسی، منشی وزرات دفاع آمریکا در سال 1961 تا 1968 درعهد ریاست جمهوری کندی و جانسون، و در طول جنگ ویتنام، سپس در سال 1968 تا 1981 ریاست بانک جهانی را به عهده داشت. مک نامارا فارغ التحصیل دانشگاه برکلی در رشتۀ اقتصاد، ریاضیات و فلسفه است. او در رشتۀ مدیریت ادامه تحصیل می دهد و از سال 1937 در مدرسۀ بازرگانی هاروارد فنونی را در مدیریت می آموزد که به عنوان الگوی رفتاری اعتبار زیادی کسب کرد.

روبرت مک نامارا شخصیت بسیار جالبی ست. از سال 1962« دکترین مک نامارا»،« دکترین پاسخ تدریجی»، در تقابل  اتمی بلوک شرق و غرب، جایگزین «دولس» می شود. روبرت مک نامارا استراتژ نظامی بارزی ست. مشاور دفاع آمریکا، ریاست بانک جهانی از مشاغل دائمی او بوده است.

پس از ارتقاء سریع در سلسله مراتب نظامی، مک نامارا تحت فرمان ژنرال لومی در جنگ ژاپن شرکت داشت و در سال 1945 مبتکر پرتاب بمب های آتش زا روی ژاپن است (100000 کشته در یک شب در توکیو و 67 شهر که بخش مهمی از آنها به ویرانه تبدیل شد)، در سال 1946 با درجۀ سرهنگی و کسب مدال افتخار از ارتش بیرون آمد، و در همان سال شغل جدیدی را در فورد موتور کمپانی آغاز کرد. در نوامبر 1960 مک نامارا به عنوان یکی از مهمترین تکنوکرات های مدیریت در آمریکا به شهرت می رسد و در سن 44 سالگی اگر چه عضو خانواده نیست،  دررأس فورد موتور کمپانی قرار می گیرد، ولی پنج هفته بعد جان اف کندی او را فرامی خوانی و مدیریت دفاع ایالات متحده آمریکا به او واگذار می کند. روی هوش و ذکاوت نظامی او حساب می کنند. در نتیجه او در سال 1962 برای حل بحران موشکها دررابطه با کوبا در کنار رئیس جمهور است.

او با باز سازی نیروهای غیر اتمی نیروی ارتش ایالات متحده، با دفاع ضد موشکی بالیستیک که بسیار گران تمام می شود مخالفت می کند و استراتژی تخریب متقابل را به عنوان عامل بازدارنده در مقابله با اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به کار می بندد. این همان شیوه ای که از سال 1962 به نام خود او ثبت شد، «دکترین مک نامارا» یا «دکترین پاسخ تدریجی» که به استراتژی اتمی آمریکا تبدیل گردید این استراتژی، نوع سلاح هایی را که برای پاسخ گویی به کار خواهد شد مشروط می سازد و به همین گونه اهدافی که توسط سلاح های دشمن مورد حمله قرار گرفته اند –  در این استراتژی استفاده از سلاح های اتمی تدریجی است. در استراتژی قدیمی ایالات متحده دکترین «دال» که به دکترین «تلافی گسترده» معروف است، در صورت حملۀ شوروی علیه ایالات متحده یا متفقین، آمریکا با تمام قوا پاسخ می گفت. یعنی تنها تسخیر برلن غربی موجب حملۀ اتمی به شوروی می شد. به این ترتیب سلاح اتمی دارای دو عملکرد بود : یکی بازدارندگی که هدفش جلوگیری از حملۀ شوروی به منافع بلوک غرب بود و دیگری تخریب، در صورتی که با این وجود شوروی حمله می کرد. شیوه ای که مک نامارا پیشنهاد کرد، موجب  شد که برای خاتمه دادن به جنگ، امکان مذاکره همچنان وجود داشته باشد و از آپوکالیپس جلوگیری شود.

از آثار او می توانیم به «پیش گیری جنگ اتمی» و «تراژدی و درسهای ویتنام» نام ببریم. در طول جنگ ویتنام نقش او بسیار حائز اهمیت بود. او به این نتیجه رسیده بود که پیروز در جنگ ویتنام ناممکن است، و می خواست آمریکا را از جنگ ویتنام بیرون بکشد. ولی رئیس جمهور جانسون خواهان حضور نظامی و تداوم جنگ بود. مک نامارا از پست خود بر کنار می شود و ریاست بانک جهانی به او واگذار می شود. در مقام ریاست بانک جهانی، بر این عقیده است که مشکل کشورهای در حال توسعه می تواند حل شود و بر این باور است که راه حل اساسی را باید به شکل جدی در تحلیل و بررسی  عمیق مسائل جستجو کرد. مک نامارا به این نتیجه رسیده بود که بانک جهانی به تنهایی نمی تواند مسائل جهان را حل کند.

یکی از دیدگاه های مهم بر این اساس بود که بین امنیت نظامی و گسترش اقتصادی رابطه ای مستقیم وجود دارد. و جنگ نتیجۀ افزایش درآمد بین کشورهای صنعتی و فاصله ای ست که در این زمینه با کشورهای در حال توسعه ایجاد می شود.

 

 

 

 

5)      Philip Giraldi, Attack on Iran: Pre-emptive Nuclear War, The American Conservative, 2 August 2005

 

6)      Joint Functional Component Command Space and Global Strike, or JFCCSGS.

 

7)      Robert S. Norris et d'Hans M. Kristensen dans ``the Bulletin of Atomic Scientists

 

8)      NSDP 35 entitled Nuclear Weapons Deployment Authorization

9)      Yeni Safak

10)   Ibrahim Karagul, "The US is Deploying Nuclear Weapons in Iraq Against Iran", (Yeni Safak,. 20 December 2005, cité dans BBC Monitoring Europe

11)   NSPD 35

12)   2001 Nuclear Posture Review and NSPD 17

13)   BLU 109

14)   102 F-16Is

15)   The Observer 12 octobre 2003

16)   Newsweek 1 » février 2006. Voir aussi CDI base de données

17)   National Resources Defense Council Weapons in Europe, Fevrier 2005

18)   National resources Defense Council Weapons in Europe , Fevrier 2005

19)   Cité dans http://www.nukestrat.com/us/afn/nato.htm italiques ajoutés

20)   National Resources Defense Council, op cit

21)   Daimler

22)   Chirac shifts French doctrine for use of nuclear weapons Chirac Shifts French Doctrince for Use of Nuclear Weapons, Nucleonics Week 26 janvier 2006

 

 

 

 

 

 گاهنامۀ هنر و مبارزه

1 اکتبر 2010

http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com/

تنها آنان که بر خاک افتادند خاتمۀ جنگ را دیدند (افلاتون)

جنگ اتمی علیه ایران

 

نویسنده: میشل شوسودوسکی

 

Mondialisation.ca, Le 10 février 2006

 

 

جنگ اتمی علیه ایران

تدارک جنگی واقعی علیه ایران که در آن احتمالا از کلاهک های اتمی استفاده خواهد شد، وارد مرحلۀ نهایی شده است. کشورهای هم پیمان که عبارتند از ایالات متحده، اسرائیل و ترکیه به مرحلۀ آمادگی پیشرفته ای رسیده اند. طرح نظامی توسط ناتو تأیید شده است ولی هنوز از چگونگی مشارکت کشورهای هم پیمان در حملۀ هوایی بی اطلاع هستیم.

موضوع تدارک هلوکاست اتمی در خاور میانه توسط ایالات متحده در برنامۀ گروه های ضد جنگ و مخالفین جهانی سازی دیده نمی شود،  در حالی که تدارکات جنگ اتمی علیه ایران توسط ایالات متحده و کشورهای هم پیمانش به مرحلۀ نهایی رسیده است.

از آغاز سال 2005 رزم آیشات نظامی متعددی  انجام گرفته و در ماه دسامبر نیروهای ایرانی نیز به سهم خود در خلیج فارس مانورهای قابل توجهی به عنوان پیشبینی در مقابله با حملۀ ایالات متحده به اجرا گذاشتند.

از بهار سال 2005 ما شاهد مراودات دیپلماتیک فشرده ای بین واشینگتن، تل آویو و آنکارا در مرکز فرماندهی ناتو در بروکسل بودیم.

بین آخرین رویدادها، باید از رئیس سیا، پورتر گوس(1) یاد کنیم که هنگام مأموریتش در آنکارا از نخست وزیر ترکیه، اردوغان برای بمباران اهداف هسته ای و نظامی ایران در خواست پشتیبانی سیاسی و لوژیستیک کرده و در تدارکات و نظارت بر عملیات خواهان همکاری ویژۀ سرویس های مخفی ترکیه  شده است(2).

از طرف دیگر آریل شارون به ارتش اسرائیل چراغ سبز داده است که حمله را در پایان ماه مارس شروع کنند.

«تمام مسئولین ارشد اسرائیلی بر این باور بودند که آخرین مهلت حملۀ نظامی علیه ایران در پایان ماه مارس است. این تاریخ مصادف شد با به تعویق انداختن پروندۀ اتمی ایران توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی. سیاستمداران اسرائیلی فکر می کردند که تهدیدات آنها بتواند مشوقی باشد برای مسئولین پرونده که با طرح اظهارات ابهام آمیز، طرفداران آمریکاییشان را در وضعیت مناسبی برای درخواست تعیین مجازاتهایی از جانب شورای امنیت قرار دهند، و به این ترتیب عملیات نظامی اسرائیل قابل توجیه گردد». (3)

طرح عملیات نظامی با پشتیبانی ایالات متحده توسط ناتو تأیید شده بود ولی هنوز از نحوۀ شرکت کشورهای هم پیمان در حمله علیه ایران اطلاعی در دست نیست.

تعبیر دوّم

وجوه مختلف عملیات نظامی تماما به فرماندهی آمریکا بستگی داشته و توسط پنتاگون و مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحده در پایگاه هوایی اوفات در نبراسکا سازماندهی می شود. عملیاتی که اسرائیل انجام آن را به عهده گرفته باید تحت نظارت و همکاری کامل پنتاگون باشد. ساختار فرماندهی کاملا تمرکز یافته و در آخرین مرحله، این واشینگتن است که برای انجام امور تصمیم می گیرد. منابع نظامی آمریکا اعلام کرده اند که حمله به ایران مستلزم لشکر کشی گسترده ای مشابه به حمله علیه عراق در مارس 2003 است که تحت عنوان «شوک و بهت» (4) به ثبت رسیده که به معنای وارد آوردن ضربه برای جلب رعایت احترام است.

بر اساس گزارشات موجود در سایت «گلوبان سکیوریتی» (5) :

«حملۀ هوایی آمریکا علیه ایران خیلی گسترده تر از حملۀ اسرائیل در سال 1981 به نیروگاه هسته ای اوسیراک در عراق خواهد بود و به طریق اولی  به حملۀ هوایی علیه عراق در سال 2003 شباهت خواهد داشت.

ایالات متحده می تواند از تمام بمب افکن های رادار گریز ب- 2 که در دیگوگارسیا و شکاری های اف -117 مستقر در قطر و یا در پایگاه های دیگر برای تخریب دو دوجین نیروگاه هسته ای که مضنون به نظر می رسند استفاده کند. استراتژهای نظامی لیستی از اهداف ایران در اختیار دارند و مابقی به تصمیم دولت آمریکا بستگی خواهد داشت که بخواهد حمله را به نیروگاه های پر اهمیت محدود سازد و یا آن را به طرف اهداف دیگر گسترش دهد، مثل انبارهای مهمات سلاح های کشتار دسته جمعی و نیروهای نظامی متعارف یا اتمی که ممکن است در ضد حمله علیه نیروهای آمریکایی در عراق وارد عمل شوند(6).

در ماه نوامبر 2005 مرکز فرماندهی استراتژیک ایالات متحده با سلاح های اتمی و غیر اتمی تمریناتی علیه دشمن تخیلی انجام داد و سپس اعلام کرد که در حال انجام تدارکات مهمی است. رسانه های آسیای شرقی این مانورها را علیه کرۀ شمالی تلقی کردند، در حالی که زمان انجام رزم آیش، گمانه زنی ها را بیشتر متوجه حمله به ایران می ساخت.

توافق بر سر جنگ اتمی

در بطن اتحادیۀ اروپا هیچ یک از شخصیت های سیاسی در مورد استفاده از سلاح های اتمی مخالفت نکرده است. رفت و آمد بین واشینگتن، پاریس و برلن ادامه دارد. بر خلاف اشغال عراق که فرانسه و آلمان در سطح دیپلماتیک با آن مخالفت کردند، واشینگتن توافق ناتو و حتی شورای امنیت را به دست آورد. این توافق در عین حال به جنگ اتمی نیز مرتبط می گردد که احتمالا بخش مهمی از خاور میانه و آسیای مرکزی را در بر می گیرد.

علاوه بر این، برخی از کشورهای عربی که در همسایگی ایران واقع شده اند به شکل ضمنی و بی آن که صراحتا اعلام کرده باشند جزء شرکای طرح نظامی آمریکا و اسرائیل هستند. در ماه نوامبر سال 2004 فرماندهان عالی رتبۀ ارتش اسرائیل در مرکز فرماندهی ناتو در بروکسل با همتا های شش کشور مجاوردریای مدیترانه ملاقات کردند – مصر، اردن، تونس، مراکش، الجزایر و موریتانی . قرار دادی بین ناتو و اسرائیل به امضا رسید. پس از این ملاقات ها، ایالات متحده، اسرائیل و ترکیه در سواحل سوریه رزم آیشاتی را به اجرا گذاشتند، و در ماه فوریۀ 2005  نیزاسرائیل به اتفاق چند کشور عربی به اجرای تمرینات «ضد تروریستی» پرداختند.

در پیوند با این وقایع، تمام رسانه ها در هم آوازی گستردۀ خود ایران را به عنوان «تهدیدی برای صلح جهانی» معرفی کرده اند و جنبش صلح طلب نیز این دروغ را بلعید و موضوع تداراک ایالات متحده و اسرائیل برای به وجود آوردن هولوکاست اتمی در خاورمیانه در برنامۀ آنها ( ضد جنگ ها و ضد جهانی سازی ها) گنجیده نشد. به این ترتیب «ضربات جراحی کننده» و یا چیزی که به آن «جنگ پاک» نیز اتلاق می کنند، یعنی حمله به اهداف مشخص و محدود، در افکار عمومی به مثابه رویکردی انعکاس یافت که مانع تولید سلاح هسته ای در ایران می شد. و به ما می گفتند که جنگی در کار نیست وعملیات نظامی برای محافظت از صلح جهانی تنها به بمباران نیروگاههای هسته ای ایران محدود خواهد شد. ولی آیا واقعا بمب های کوچک اتمی برای شهروندان منطقه بی خطر خواهد بود؟

رسانه ها با مطرح ساختن برخی جزئیات طرح عملیات نظامی در واقع در پی پنهان ساختن گسترۀ اصلی آن بودند یعنی در مورد به کار بستن سلاح های اتمی تاکتیکی در عملیات نظامی پیش گیرنده سکوت می کردند.

طرح عملیات نظامی بر اساس دکترین جنگ هسته ای «پیش گیرنده» در دولت بوش بود که به تفسیر در مجلۀ «موقعیت هسته ای» در سال 2002 مطرح شده بود (7).

به این ترتیب روی نتایج ویرانگر استفاده از کلاهک اتمی علیه ایران با سوء استفاده از ابزار رسانه ای و تحریف در ارائۀ طرح عملیات نظامی، پردۀ کتمان کشیدند و موضوع وارد آوردن ضربۀ اتمی علیه ایران  به هیچ عنوان در گفتگوها و مباحثات ( و پالتاک ها)  مطرح نگردید.

از تاریخ تصمیم سنای آمریکا در سال 2003، سلاح های اتمی تاکتیک، یعنی سلاح های کوچک اتمی با قدرت کم،  برای شهروندان مناطقی که هدف این بمبها قرار می گیرند، بی خطر اعلام شده است، زیرا که در اعماق زمین منفجر می شود،، و قدرت کم نیز در این جا یعنی بمب هایی به قدرت یک سوم بمبی که روی هیروشیما پرتاب شد.

بر اساس تبلیغات متخصصین هسته ای که از اعتبار علمی زیادی نیز برخوردار هستند، بمب های کوچک اتمی سنگر کوب به عنوان ابزار صلح آمیز معرفی شده و کابرد آنها را در مناطق جنگی مجاز دانسته اند، و علاوه براین استفاده از آن را به موازات سلاح های غیر اتمی برای مراحل بعدی مبارزۀ آمریکا «علیه تروریسم» پیش بینی کرده اند.

اعضای دولت آمریکا اعلام کردند که این نوع سلاح های مؤثر و بازدارنده را علیه دولت های یاغی (ایران و کرۀ شمالی) به کار خواهند برد.

«استدلال آنها بر این است که سلاح های اتمی موجود به دلیل قدرت تخریب فوق العادۀ شان برای جنگ اتمی گسترده قابل استفاده خواهد بود، و دشمنان احتمالی نیز به این موضوع آگاه هستند که چنین بمب هایی علیه آنها به کار برده نخواهد شد. ولی احتمال کاربرد بمب های کوچک اتمی وجود دارد و سلاح بازدارندۀ خیلی مؤثری نیز هست» (8)

با تکیه به استدلال کاملا بی پایه و اساس، سلاح های اتمی به عنوان ابزار صلح آمیز و به هدف جلوگیری از خسارات جانبی معرفی می شوند. تحت چنین شرایطی، پنتاگون می خواهد به ما بباوراند که بمب های کوچک اتمی 5000 تنی برای شهروندان مناطق جنگی بی خطر است، زیرا در اعماق زمین منفجر می شود. با این وجود قدرت هر یک از این بمب های صلح آمیز معادل یک سوم بمبی است که در هیروشیما منفجر شده. گمانه زنی در مورد بمب هیروشیما و ناکازاکی 15000 و 21000 تن (تی ان تی) بوده است(9).

بر اساس تعریف نوین کلاهک اتمی، تفاوت بین سلاح اتمی و غیر اتمی از بین رفته است. به گفتۀ هانس کریستینسن : «مجموعه ای از سلاح های اتمی و غیر اتمی» در جعبۀ ابزار پنتاگون گنجانده شده اند. در نتیجه سلاح اتمی از جایگاهی که پیش از این به عنوان حرف آخر برخوردار بود، فاصله گرفته و به ابزارکار نظامی عادی تبدیل شده است(10).

ما با  پیچ و خم حوادث خطرناکی روبرو هستیم : استراتژهای نظامی به تبلیغات خودشان باور کرده اند و در نشریات نظامی مدعی می شوند که سلاح های اتمی نسل جدید می تواند بی هیچ خطری در جنگ مورد استفاده قرار گیرد . سیاستمداران نیز با کاربرد چنین سلاح هایی مخالفت نمی کنند. در رابطه با همین موضوع، سناتور ادوارد کندی دولت بوش را متهم کرد که «درحال عادی سازی بمب اتمی نسل جدید است». اتحاد بین المللی استفاده از سلاح اتمی را حافظ صلح و وسیله ای برای ایجاد جهانی امن قلمداد کرده است، و این است مجموعه ای از توجیهاتی که استفاده از بمب اتمی را جایز می داند. ولی با این وجود هولوکاست اتمی در صفحۀ اول نشریات و روزنامه ها و رسانه ها دیده نمی شود.

موردچای وانونو می گوید: دولت اسرائیل برای جنگ آینده علیه جهان اسلام خود را به سلاح اتمی مجهز می کند. در جایی که من زندگی می کنم، مردم غالبا از هولوکاست حرف می زنند. ولی بمب اتمی، از هر نوعی که باشد، می کشد، شهرها را ویران و مردم را از بین می برد(11).

فرماندهی ستاد مشترک برای تهاجملات زمینی و فضایی

حملۀ پیش گیرنده با سلاح های اتمی تاکتیکی توسط فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک ایالات متحده در اوفات پایگاه نیروی هوایی در نبراسکا تدارک دیده می شود که با یگان های فرماندهی ایالات متحده و کشورهای هم پیمان در خلیج فارس، پایگاه دیگو گارسیا، اسرائیل و ترکیه همکاری می کند. فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک ایالات متحده مأمور بازبینی و سامان بخشیدن به طرح عملیات کلی است که استفاده از سلاح های اتمی و غیر اتمی را پیش بینی می کند. در زبان رایج نظامی، این فرماندهی مسئولیت «هماهنگ سازی عمومی عملیات در فضا، امور اطلاعاتی، دفاع ضد موشکی، فرماندهی و کنترل عمومی، حفاظت، شناسایی، تهاجم عمومی و بازدارندگی استراتژیک....» را به عهده دارد.

در ژوئن 2005 و در آغاز تدارکات جنگ علیه ایران، فرماندهی ستاد مشترک استراتژیک ایالات متحده به عنوان فرمانده ارشد در هماهنگی با وزارت دفاع برای مبارزه با گسترش سلاح های کشتار دسته جمعی تعیین شد. برای انجام چنین مأموریتی یگان تازه ای تحت عنوان فرماندهی ستاد مشترک هوا-فضا(12) ایجاد کردند.

این فرماندهی جدید مسئولیت عملیات تهاجمی اتمی را منطبق با قانونی که در سال 2002 در کنگره اعلام شده به عهده دارد، که در عین حال نه تنها استفادۀ پیش گیرنده از سلاح هسته ای را علیه کشورهای  یاغی را سازماندهی می کند بلکه حوزۀ عملیات آن  روسیه و چین را نیز در بر می گیرد.

از ماه نوامبر، فرماندهی ستاد مشترک هوا-فضا باید پس از رزم آیشات ضروری در وضعیت آمادگی پیش رفته قرار گیرد. این موضوعی است که فرماندهی ستاد مشترک هوا-فضا در آغاز ماه دسامبر اعلام کرد. این یگان قادر است با سلاح اتمی و غیر اتمی «هر هدف تعیین شده ای را در هر نقطه از جهان مورد اصابت قرار دهد». در مورد تمرینات تهاجمی به کشور تخیلی، گفته می شود که کرۀ شمالی هدف فرضی بوده است(13).

از 18 نوامبر، یگان تازۀ فرماندهی ستاد مشترک هوا-فضا که تقریبا 250 نفر در آن فعالیت دارند  شرایط لازم برای کسب وضعیت عملیاتی را بدست آورد. یک هفته پیش از اعلام این خبر، یگان فرماندهی رزم آیشی تحت عنوان «رعد جهانی» انجام داد که در پیوند با رزم آیش دیگری بود که توسط دفاع هوا-فضای آمریکای شمالی، مسئول دفاع ضد موشکی، برگزارمی شد.

نتیجه

نتایج تمام این طرح ها دهشتناک است. «جامعۀ بین الملل» هلوکاست اتمی را پذیرفته است. تصمیم گیرندگان به وسیلۀ همان تبلیغات خودشان کور شده اند.  اروپای غربی و آمریکای شمالی در مورد استفاده از سلاح های اتمی در حملۀ هوایی، بی آن که به نتایج ویرانگر آن بیاندیشند، با هم به توافق رسیده اند.

این ماجراجویی نظامی که تنها انگیزۀ آن منافع مالی است، آیندۀ بشریت را تهدید می کند. در ماه های آینده ما نیازمند جریان های ملی و بین المللی هستیم که  سکوت توطئه آمیز را بشکند و طرح این جنگ در تمام سطوح به مباحثات سیاسی و توجهات رسانه ای بسپارد، و از رؤسای سیاسی و نظامی مصرّانه بخواهند که علیه جنگ اتمی به رهبری ایالات متحدۀ موضع بگیرند.

در نحلیل نهایی، آن چه باید انجام گیرد مجازات سنگین بین المللی علیه ایالات متحده و اسرائیل است.

 

 

پانوشت :

1)      Porter Goss

2)       Deutscher Depeschen-Dienst du 23/12/2005

3)      James Petras, Israel's War Deadline: Iran in the Crosshairs, www.globalresearch.ca  du

4)      "shock and awe"

5)      www.GlobalSecurity.org

6)      cf. www.globalsecurity.org/military/obs/iran-strikes.htm  

7)      Nuclear Posture Review 2002

8)      Opponents Surprised by Elimination of Nuke Research Funds, Defense News du 29/12/2004

9)      www.warbirdforum.com/hiroshim.htm  

10)   citation du Japanese Economic Newswire du 30/12/2005

11)   cf. l'interview de Mordechai Vanunu Israel Preparing to Use Nuclear Weapons against Iran,

12)   Joint Functional Component Command Space and Global Strike, or JFCCSGS.

13)   cf. David Ruppe, Preemptive Nuclear War in a State of Readiness: US Command Declares Global Strike Capability, www.globalresearch.ca du 2/12/2005

 

 

 

Michel Chossudovsky

میشل شوشودوسکی رئیس مرکز پژوهشی جهانی سازی و استاد اقتصاد در دانشگاه اوتاوا است. او نویسندۀ کتاب «جنگ و جهانی سازی»، «حقیقت در پشت پردۀ 11 سپتامبر» و »جهانی سازی فقر و نظم نوین جهان» است. این اثار تا کنون به 12 زبان ترجمه شده است.

 

منبع :

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=viewArticle&code=CHO20060210&articleId=1943

 

 

 



Association Culturelle et Artistique Franco Iranienne  ACAFI (Association loi 1901)

rouhollahabbassi@yahoo.fr

Dernière mise à jour le : 12 décembre 2010.